سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زیورهای دنیا، خردهای ناتوان را تباه می سازد . [امام علی علیه السلام]
 
یکشنبه 94 مهر 19 , ساعت 5:14 عصر

+ توگرماگرم مردادی وبی تو سردِآبانم
بپایِ تیرِ مڑگانت به مهر افتاده بین جانم
فدایِ نرگس چشمت هزاران لاله بایدکرد
بهارم، بی گلِ رویت زمستانم زمستانم
جهان دور از تو درغربت گرفتاراست وسردرگم
برای یوسف رویت زلیخایی به زندانم
.


پنج شنبه 91 مرداد 19 , ساعت 4:30 عصر

عشق های آتشین؛ رهگذر خطرناک در مسیر زندگی جوانان
درباره عشق، عظمت و شکوه و یا جنون و بیمارى آن سخن بسیار گفته‌اند، و شاید کم‌تر کلمه‌اى باشد که این همه تعبیرات مختلف و متناقض درباره آن شده باشد.

بعضى از نویسندگان بزرگ گاهى آن را به قدرى بالا برده اند که گفته‌اند:
«عشق، افسر زندگى و سعادت جاودانى است».
(گوته آلمانى)
و یا به گفته «هزیه» عشق معمار عالم است.
«توماس مان» از اثر معجزه آساى عشق سخن گفته و معتقد است که: «عشق روح را تواناتر و انسان را زنده دل نگه مى‌دارد».
عدّه‌اى از فلاسفه بزرگ شرق، پا را از این هم فراتر نهاده و عقیده دارند: «هر حرکت و جنبشى در جهان است ناشى، از یک نوع (عشق) مى‌باشد، حتى حرکات افلاک و کرات عالم بالا»!
و البتّه اگر این کلمه را به معناى وسیع خود - یعنى هر نوع کشش و جاذبه فوق العاده - تفسیر کنیم باید گفتار آن‌ها را تأیید کرد، چه جاذبه‌اى از جاذبه عمومى نیرومندتر و بنابراین چه عشقى از آن آتشین‌تر؟!
در برابر این همه تعبیرات و تفسیرهاى جالب، عده‌اى دیگر از نویسندگان و فلاسفه، زننده ترین حملات و اتهامات را نثار «عشق» کرده و آن را تا سرحدّ یک بیمارى نفرت انگیز تحقیر نموده‌اند.
یکى از نویسندگان معروف شرق می‌گوید: «عشق مانند سل و سرطان و نقرس، بیمارى مزمنى است که آدم عاقل باید از آن فرار کند»!
بعضى دیگر همچون «کوپرنیک» دانشمند معروف فلکى که خواسته است در تحقیر خود، جانب عشق را کمى نگه دارد، گفته است: «عشق را اگر یک نوع جنون ندانیم لا اقلّ عصاره‌اى از مغزهاى ناتوان است»!
این تفسیرهاى فوق‌‌العاده ضد و نقیض را آن هم درباره کلمه‌اى که از متداول ترین کلمات در ادبیات و شعر و حتى سخنان روزمره است، نباید حمل بر تناقض در قضاوت در مورد یک واقعیت معین دانست بلکه این اختلاف، در واقع، از اختلاف در زوایه دید قضاوت کنندگان سرچشمه مى‌گیرد.
یعنى هر یک از این نویسندگان و دانشمندان در واقع یکى از چهره‌های عشق را که شاید در زندگى خود بیش‌تر با آن مواجه بوده است مورد بحث قرار داده، در این صورت باید اعتراف کرد که:
اگر منظور از عشق یک کشش و جاذبه نیرومند و خارق العاده میان دو انسان، یا به طور کلى دو موجود (اعم از انسان، حیوان، گیاه و موجود بى جان) در مسیر یک هدف عالى بوده باشد چه از آن بالاتر تصوّر مى‌شود؟!
زیرا قدرت خلاقیت آن به قدرى عجیب است که مى‌تواند هر مانعى را تحت الشعاع خود قرار دهد و به سرعت همه موانع را در مسیر تکامل پشت سر بگذارد.
تمام تحسین هایى که از عشق شده به خاطر همین خلاقیت و نیروى عظیم و بى نظیر آن است، چنان که مى‌دانیم بسیارى از عالى ترین شاهکارهاى ادبى معمارى، و هنرى به معناى واقعى در سایه چنین جاذبه‌اى به وجود آمده است.
امّا اگر منظور از عشق، جاذبه و کشش نیرومندى باشد که دو انسان را به گناه، آلودگى، و سقوط در لجنزار عصیان و فحشا بکشاند هر چه در مذمت آن گفته شود کم است؛ زیرا لکه‌های ننگ آن، چنان پررنگ و ثابت است که به این آسانى پاک شدنى نیست.
و اگر منظور، آن جاذبه دیوانه کننده‌اى باشد که عقل را به کلى ویران کرده، از کار مى‌اندازد، و انسان بر اثر آن دست به هر کار جنون آمیزى مى‌زند، هر چه درباره تحقیر آن نیز گفته شود بجاست.
خلاصه عشق از دریچه‌های دید مختلف، چهره‌های فوق العاده گوناگون دارد. بنابراین هم ستایش‌ها و هم تحقیرهاى آن هر دو بجاست.
ادامه مطلب عشق های آتشین؛ رهگذر خطرناک در مسیر زندگی جوانان...

پنج شنبه 91 مرداد 19 , ساعت 4:29 عصر

راه های پیشگیری از انحراف فکری جوانان
همان‌گونه که در تأمین سلامت جسمی افراد جامعه، اولویت با پیشگیری و ایمن‌سازی افراد است، در تأمین سلامت فکری و اعتقادی جامعه نیز باید پاک‌سازی محیط از آلودگی‌های فکری، روانی و اعتقادی و پیشگیری از گسترش آن را در اولویت قرار داد. به همین دلیل سیاست‌گذاری‌های فرهنگی باید به گونه‌ای باشد که محیط خوب و سالمی برای جوانان و نوجوانان فراهم آید.
لازم است کارگزاران تربیتی، نهادهای فرهنگی و خانواده‌ها با برنامه‌ریزی منظم، افراد آسیب‌پذیر را شناسایی و برای ایمن‌سازی آنان اقدام کنند. همچنین افرادی که مورد تهاجم فرهنگی بیگانه قرار گرفته‌اند، باید شناسایی شوند تا با استفاده از روش‌های پیش‌گیرانه، آنان و دیگران از آلودگی بیش‌تر برحذر باشند. گفتنی است در ارائه راهکارهای پیشگیری از فریب خوردن جوانان و نوجوانان و افتادن آنان در دام افراد و جریان‌های منحرف، باید به شرایط سنی، تفاوت‌های فردی، شرایط زمانی و مکانی و پایگاه فرهنگی و اجتماعی جوانان و نوجوانان توجه کرد. اینک شماری از این روش‌ها را بر می‌شماریم:

1. نهادینه کردن شناخت و باورهای دینی:
بنیادی‌ترین روش برای پیشگیری از فریب خوردن جوانان، گسترش زمینه‌های شناخت معارف الهی و درونی‌سازی باورهای مذهبی است. از آن‌جا که «مذهب» و «خداپرستی» در آیینه فطرت انسان، نقش بسته و «کمال‌جویی» در نهاد انسان نهفته است،(روم،29) کافی است پدران و مادران و کارگزاران فرهنگی با برنامه‌های تبلیغی و هدایتی، فطرت خداجوی جوانان و نوجوانان را شکوفا سازند. افزایش آگاهی‌ها به همراه دستیابی به معرفت و باورهای دینی باید به گونه‌ای باشد که جوانان در برابر تبلیغات دشمنان، ایمن شوند.
ادامه مطلب راه های پیشگیری از انحراف فکری جوانان...

چهارشنبه 90 اسفند 10 , ساعت 6:49 صبح
هفت هشدار برای دوران عقد

دوران عقد برای بیشتر زوج‌های جوان، دورانی پر از اضطراب، ناشناختگی و نگرانی است. دورانی که باید در آن یاد بگیرند چطور با یکدیگر رفتار کنند و چطور خود را برای شروع زندگی مشترکشان آماده کنند. در اینجا 7 نکته مهمی را می‌خوانید که معمولا جوان‌ها آن را فراموش می‌کنند یا درباره آن اطلاعاتی ندارند.
7 هشدار برای دوران عقد

1ـ زندگی مشترک میدان جنگ نیست
همه چیز بستگی به این دارد که با چه نگاهی وارد زندگی مشترک می‌شوید. می‌خواهید ازدواج کنید تا روی در و همسایه و فامیل را کم کنید یا یک زندگی مستقل آرام داشته باشید. اگر هدف اول ذهن‌تان را پر کرده باشد، هر قدمی که بردارید در راستای مقایسه، خودنمایی، رقابت و جنگ و جدل خواهد بود. شما شاید بخواهید از نظر اطرافیان فوق العاده به نظر برسید اما برای این فوق العاده به نظر رسیدن، مجبورید مدام به نامزدتان فشار بیاورید و او را مطابق خواسته اطرافیان تغییر دهید.
چیزی که قطعا اصطکاک رابطه شما را بالا می‌‌برد و باعث جنگ و دعوا می‌‌شود. سعی نکنید بر همسرتان تسلط داشته باشید. به عبارت دیگر با هم و در کنار هم باشید نه جدا از هم و رو در روی هم!

2ـ محبت را فراموش نکنید
شاید فکر کنید که همیشه به همسرتان محبت کرده‌اید اما این محبت چیزی است که شما می‌‌بینید یا او هم آن را احساس می‌‌کند؟ برای محبت کردن به همدیگر، با روش خودتان پیش نروید، سعی کنید بفهمید طرف مقابل چه چیزی را نشانه محبت شما می‌‌داند و همان کار را برایش انجام دهید. این کار فقط مربوط به روزهای اول ازدواج نیست بلکه با گذشت زمان اهمیت آن بیشتر و بیشتر می‌شود.

3ـ صادقانه اعتراف کنید
نترسید باید از همین اول کار گربه را دم حجله بکشید و اقتدارتان را حفظ کنید. وقتی اشتباه می‏کنید، با صداقت اظهار پشیمانی کنید. این تنها علاج واقعه است. قبول نکردن اشتباه و نپذیرفتن خطا، اختلافات را دامن خواهد زد.

4-خودتان را شریک کنید
در مطرح کردن مسائل ناخوشایند و نامطلوب سعی کنید خود را هم دخالت دهید. مثلاً به جای اینکه بگویید «چرا با فلانی این طور برخورد کردی»، بهتر است بگویید: «کاش با فلانی این طور برخورد نمی‏کردیم.»

5-از کوره در نروید
همه ما ایرادهایی داریم که ممکن است طرف مقابلمان را آزرده کند. اگر قرار باشد هر کدام مرتب از همدیگر عصبانی شوید و سفره دل‏تان را پیش دیگران باز کنید که سنگ روی سنگ بند نمی‌‌شود. پیش پدر و مادرتان درددل نکنید و دعواها و اختلافات جزئی تان را به آنها نگویید. با این کار نه تنها آنها را نگران می‌‌کنید، بلکه باعث سست شدن پایه‌های زندگی تان هم می‌شوید. یادتان باشد که از قدیم گفته‌اند حرمت امامزاده را متولی‌اش نگه می‌دارد. حرمت خانواده دونفره‌تان را حفظ کنید!

6ـ با هم باشید
اگر می‏خواهید عشق و علاقه‏تان تداوم داشته باشد، باید زمان کافی برای با هم بودن و ابراز محبت کردن اختصاص بدهید. سعی کنید به انگیزه عشق و ازدواج‏تان بیندیشید؛ با همسرتان در باره نخستین روزهای آشنایی و دوران خوشِ اولین روزها گفتگو کنید. یادآوری شادی‏ها و رویدادهای شیرین، هم وجودتان را گرم کرده و هم تازگی و طراوت رابطه شما را با همسرتان حفظ خواهد کرد.

7ـ سازگاری را تمرین کنید
زندگی‌ای که به زودی شروع می‌‌کنید، پر از دردسر و سختی های جدید خواهد بود. قرار نیست بترسید، همه عروس و دامادها یک روز این دوران را گذرانده‌اند و با این مشکلات دست و پنجه نرم کرده اند. تنها باید یاد بگیرید که انعطاف پذیر باشید و زود جا نزنید. برای این کار از اولین روزهای نامزدی‌تان تمرین کنید تا برای شروع زندگی آماده باشید!
منبع:تبیان


چهارشنبه 90 اسفند 10 , ساعت 6:49 صبح
نکته ای که پیش از ازدواج باید بدانید

"ازدواج یک نـهاد فـوق الـعـاده اســت، امـا آیا کسی دوست دارد کـه در یـک نـهـاد قــرار بگیرد؟" ازدواج یکی از مـهمترین صمیماتی است که شما در زندگی خـود می گیرید. من و هـمسرم 28 سـال پیش با هـم ازدواج کـردیــم. در آن زمان خیلی از چیزهایی را که الآن می دانیم را نمی دانستیم و
مـطمئن هسـتم کـه تـعداد زیـادی از افراد نیز هستند که از همان موارد مشابه اطلاع کافی ندارند. خداوند به من کمک کرد تا بتوانم 12 نمونه از بینش هایی را که قبل از ازدواج طرفین رابطه باید نسبت به آن آگاهی داشته باشند را در این قسمت برای شما تشریح می کنم.
----------------------
1- ازدواج از سوی خدا برنامه ریزی و طراحی می شود. به همین دلیل در این امر خیر باید به دنبال رهنمود های خداوند باشیم. اغلب اوقات ما کاری را انجام می دهیم که دیده ایم دیگران انجام می دهند. افراد مختلف ایده های متفاوتی نسبت به ازدواج دارند، اما نمی توانیم نظر همه افراد را در مورد ازدواج بدانیم و در عین حال باید به خاطر داشته باشیم که چیزی که در مورد یک زندگی مشترک کار می کند، ممکن است در مورد سایر زندگی های مشترک درست از آب در نیاید. بنابراین به حرف چه کسی باید گوش کنید؟ خوشحالم که این سؤال برای شما پیش آمد. به عقیده من باید مطالعه خود را زیاد کرده و در برخی مواقع به کتب مذهبی نیز مراجعه کنید. از جمله کتاب های مفید در این زمینه می توان به موارد زیر اشاره کرد: "پیش از اینکه بله بگویید" نویسنده نورمن رایت، "خیلی زود، خیلی صمیمی" نویسنده جیم تالی.
2- به نظر من بهتر است پیش از ازدواج چند جلسه مشاوره خانوادگی را طی کنید. مراکز مشاوره ای وجود دارند که می توانند به شما کمک کنند تا در وهله اول خودتان را بهتر بشناسید و سپس ببینید چه کسی می تواند شریک مناسبی برای زندگی با شما باشد. سوابق خانوادگی، خصوصیات اخلاقی، و سایر جنبه های زندگی توسط مشاور تحلیل و بررسی می شود. یک سری سؤال های از پیش تعیین شده در داخل یک پرسشنامه تهیه و تدوین شده اند و پر کردن آن می تواند کار جالب و سرگرم کننده ای باشد.
3- زمانی که تازه وارد زندگی زناشویی می شوید، شور و هیجان بسیار زیادی از قبل از عروسی تا ماه عسل وجود دارد. به مرور زمان همه شور و هیجان ها آرام می گیرد و شما آهنگ زندگی جدید خود را احساس می کنید. در این زمان ناگهان نگاهی به شریک زندگی خود می اندازید و از خودتان سؤال می پرسید که: "چرا من اینکار را کردم؟" برخی از افراد به این مرحله که می رسند قدری می ترسند و احساس می کنند که کار اشتباهی انجام داده اند. باور کنید که این مسئله یک امر کاملاً عادی است. اولین دعوای شما شکل می گیرد و بر سر این مطلب که کاغذ توالت باید از کدام سمت قرار بگیرد، با هم جر و بحث می کنید. به مرور زمان یاد می گیرید که باید مصالحه و سازش بیشتری با هم داشته باشید. به هر حال در همه مراحل زندگی انسان ها با شک و تردید های مختلفی روبرو می شوند. آگاهی از این مطلب می تواند شما را آرام کند. شما یک فرد کاملاً نرمال هستید.
4- برای تفریح وقت بگذارید. یک زندگی موفق نیازمند کار و تلاش است. اما شما باید برای تفریح نیز وقت بگذارید. یاد گرفتن طریقه زندگی با یک فرد جدید در یک رابطه دو جانبه صمیمی، نیازمند تلاش هر دو نفر است. باید یاد بگیرید چگونه می توانید با هم ارتباط برقرار کرده و یکدیگر را درک کنید، در سمینارهای مربوط به ازدواج، و زندگی مشترک شرکت کنید، هم فال است و هم تماشا. تفریح و خوشحالی را تبدیل به خاطره ای نامحسوس از زمان مجردی نکنید. با هم خاطرات جدید را خلق کنید. به هم توجه کنید و از بودن با هم لذت ببرید.
5- این روزها به دلیل وجود فشارهای اجتماعی و اعتقادات غیر مذهبی تاکید چندانی به عدم برقراری رابطه جنسی پیش از ازدواج نمی شود. عدم رابطه جنسی پیش از ازدواج تبیین کننده بنیان اعتماد طرفین نسبت به یکدیگر است. بسیاری از افراد هستند که به دلیل عدم اطمینان به یکدیگر ساعت های طولانی در پی تعقیب هم هستند، یکدیگر را متهم به خیانت می کنند و هیچ ارزشی برای هم قائل نمی شوند. شاید قدری بی معنی باشد، اما به هر حال اینچنین است. ما به بسیاری از زوج هایی که به هم در مورد مسائل جنسی بدبین هستند پیشنهاد می کنیم که ازدواج نکنند. منظور از عدم برقراری رابطه جنسی کلیه رفتارهای جنسی است و فقط به نزدیکی محدود نمی شود. به عنوان مثال اورال سکس و یا حتی معاشقه نیز می تواند به عنوان نوعی رابطه جنسی در نظر گرفته شود. خداوند تعیین کرده که رضایت جنسی فقط باید در زندگی مشترک وجود داشته باشد. زمانیکه با هم نامزد می کنید به هیچ وجه دلیلی وجود ندارد که رابطه جنسی برقرار کنید. طبق روایات، بستر مکان مقدسی است و خداوند خود سزای افراد هرزه را می دهد. سکس نوعی ورزش نیست که هر زمان که اراده کردید آنرا انجام دهید بلکه یکی شدن فیزیکی، عشقی، و روحی است. سکس مسئله ای است که ازدواج را ازدواج می کند. شما با شریک زندگی خود یکی میشوید. همه ما نزد خداوند جایگاه ویژه ای داریم و او می خواهد ما از هر گونه گناه، شرمساری، بیماری، حقارت و ناپاکی به دور باشیم. او هم دوست دارد که ما صمیمانه ترین رابطه محبت آمیز را تجربه کنیم. اگر شما و نامزدتان در حال حاضر نمی توانید شهوت خود را کنترل کنید چه تضمینی وجود دارد که پس از ازدواج بتوانید این کار را انجام دهید؟
باید بدانید که ارزش های شریک زندگیتان چه چیزهایی هستند. همچنین باید از ارزش های فردی خود نیز آگاهی داشته باشید. چه چیزی برایتان اهمیت دارد؟ آیا ارزش های شما دو نفر با هم سازگار هستند. در طول مدتی که صرف قرارهای ملاقات می کنید، باید در مورد یک چنین مسائلی با هم صحبت کنید. آیا بچه می خواهید؟ اگرجوابتان مثبت است، چند تا؟ عقاید مذهبی یکسانی دارید؟ آیا از نظر مذهبی عقاید یکسانی دارید؟ این مقوله از اهمیت خاصی برخوردار می باشد, شاید وقتی که فقط با هم قرار ملاقات می گذارید و حتی در ابتدای زندگی مشترک درگیری های چندانی در مورد مسائل دینی با هم پیدا نکنید، اما زمانیکه پای بچه ها به زندگی مشترک باز میشود، معمولاً مسائل مذهبی اهمیت بیشتری پیدا می کنند، چراکه هر یک از والدین تصمیم می گیرد به فرزندش اعتقادات و ارزش های مذهبی شخصی خود را منتقل کند.
7- در مورد کلیه روابط عاشقانه گذشته با هم صحبت کنید. مسائل عاطفی گذشته را برای شریک زندگی خود باز کنید، چراکه درمیان گذاشتن یک چنین مسائل خصوصی و شخصی می تواند شما را به سطوح عمق تری از صمیمت برساند. هر کدام از طرفین حق دارند که از جزئی ترین مسائل زندگی شما آگاهی داشته باشند. زمانیکه با هم ازدواج کردید نباید هیچ نقطه مبهمی وجود داشته باشد که طرف مقابل را سورپریز کند. اگر با هم توافق می کنید که گذشته مربوط به گذشته است و بهتر است حرفی در این مورد نزنید، من به شما قول می دهم که یک روز وقتی اصلاً انتظارش را ندارید یک نفر از گذشته می آید و برای شما مشکل درست می کند. زمانیکه این اتفاق بیفتد احساس ناامنی ایجاد شده و درد و رنج بیشتری وارد رابطه می شود. اگر احساس میکنید که نمی توانید به طور کامل به طرف خود اعتماد کنید شاید هنوز به مرحله ای نرسیده باشید که آماده ازدواج باشید. این یک امتحان صداقت و آسیب پذیری است.
8- هیچ گاه سازش نکنید. درست است که هیچ انسان کاملی وجود ندارد، اما شما استحقاق بهترین همسر را دارید. برخی از افراد پیشنهاد ازدواج را فقط به دلایل زیر قبول می کنند: فکر می کنند شاید دیگر یک چنین اتفاقی در زندگی برایشان رخ ندهد، بچه دارند و شاید کسی حاضر به زندگی کردن با آنها نباشد، فکر می کنند که: "من آدم خاصی نیستم به همین دلیل حق انتخاب ندارم"، و یا "دوستش ندارم ولی این فرد با ثبات است و می تواند حامی خوبی برای من باشد. هیچ کدام از این موارد نمی توانند دلیل خوبی برای "بله" گفتن به شمار روند. از آنجایی که ازدواج را خداوند پایه ریزی کرده می تواند مکان امنی برای اجتماع دو انسان که پایبند ارزش های الهی هستند، باشد. هدف اصلی ازدواج این است که انسان ها ابتدا بتوانند عشق را در روی زمین احساس کنند تا بعدها به جمع خانوادگی بزرگ خود در بهشت بپیوندند. از خداوند بخواهید که شریک مناسب زندگیتان را پیش رویتان قرار بدهد. منتظر نشانه خداوند باشید و جان فشانی نکنید.
9- از یکدیگر سؤال های مهم بپرسید. زمانی که با هم قرار ملاقات می گذارید زمان مناسبی است که سؤال های مهم و کلیدی را مطرح کنید: در چه نوع خانواده ای بزرگ شدی؟ پدر و مادر در کنار هم زندگی می کردند یا از هم جدا شده بودند؟ با توجه به خانواده اصلی خود از زندگی مشترک خود چه انتظاراتی دارید؟ چه تصمیماتی در ابتدای زندگی برای تعلیم و پرورش بچه خواهید گرفت؟ این جمله را کامل کند: "زمانیکه ازدواج کنم و بچه دار شوم هیچ وقت...."
در مورد رابطه خود با والدین جنس مخالف خود صحبت کنید به عنوان مثال پسر و مادر، دختر و پدر. ارتباط با والدین جنس مخالف می تواند اثر مهمی بر روی نحوه رفتار ما با همسرمان داشته باشد. اگر پدر او با مادرش بدرفتاری کند به احتمال زیاد او نیز با خانمش بدرفتاری خواهد کرد. در این زمینه می توانیم یک کتاب به شما معرفی کنیم با نام "1000 سؤال برای زوج ها"
10- قبول نامزد به عنوان همسر آینده مسئله مهمی است که در همان ابتدا شما باید بر روی آن فکر کنید. برای پذیرش یک فرد دیگر شما باید ابتدا خودتان را بپذیرید. شاید در خیلی از کارها خوب ظاهر شوید اما در عین حال اموری نیز وجود دارند که شما نیاز به تمرین و ممارست بیشتری در آنها دارید. تمام این نقاط ضعف و قوت در کنار هم جمع می شوند و شما را می سازند. پذیرش سبب می شود که افراد خودشان باشند و بی قید و شرط به هم عشق بورزند، همانطور که خداوند به بنده هایش عشق می ورزد. اگر فرد احساس کند که پذیرفته نمی شود و از عزت نفس پایینی برخوردار باشد، آنوقت پذیرش خود را برای دیگران نیز سخت می کند و هیچ کس نمی تواند او را واقعاً از صمیم قلب دوست بدارد. در اینجا به اهمیت مشاوره های قبل از ازدواج پی می بریم. زمانیکه ما دانه ای را می کاریم، بالای سر آن نمی ایستیم و نمی گوییم: "زود باش، زود باش، رشد کن، تو سریع رشد نمی کنی، خیلی کندی!" مانند گیاهان انسان ها نیز برای رشد و تعالی، نیازمند زمان هستند و برای این امر نیازمند مراقبت، اهمیت و عشق هستند، درست مانند یک گیاه که نیاز به آب و نور خورشید دارد. هر چقدر خودتان را بهتر بشناسید، آنوقت خیلی راحت تر می توانید شریک زندگیتان را بشناسید. هیچ وقت تلاش نکنید که طرف مقابل را عوض کنید.
11- نسبت به انجام هر گونه آزار و اذیتی هشیار باشید. آیا شریکتان تا کنون سعی کرده با بی حرمتی، توهین و حقارت حرف خودش را به کرسی بنشاند؟ آیا شما را با برخوردهای فیزیکی تهدید کرده؟ آیا احساس می کنید تهدید می شوید؟ آیا تا کنون مورد اصابت قرار گرفته اید؟ شما را هل داده؟ اشیاء را پرتاب می کند؟ هر زمان به هر دلیلی سیلی میزند؟ هیچ یک از رفتارهای ذکر شده قابل قبول نیستند. کسی حق ندارد شما را مورد اصابت قرار دهد و تقصیر شما هم نسیت که مورد آزار و اذیت قرار گرفته اید. آیا همسرتان قصد دارد تا شما را از دوستان و کسانیکه دوستشان می دارید، دور کند؟ با مشاهده هر یک از این موارد باید یا رابطه را تمام کنید و یا به آنها بگویید تا زمانیکه به روانپزشک مراجعه نکنند، قادر به ادامه رابطه نخواهید بود. خودتان را گول نزنید، هر رفتار بد قبل از ازدواج، پس از ازدواج چند برابر بدتر خواهد شد. همه روزه افراد بسیار زیادی قربانی خشونت کسانی می شوند که آنها را می شناسند. لطفاً این مسئله را جدی بگیرید.
12- زمانی را نیز به عبادت دو نفری اختصاص دهید. ارزش این کار آن است که وقتی یک زندگی روحانی را پایه ریزی می کنید، در مسیری قرار می گیرید که خداوند در تمام مراحل زندگی حامی و پشتیبانتان خواهد بود. در یک ازدواج روحانی 3 طرف وجود دارد: شما، خدا، همسرتان. در زمان بروز مشکلات پیروی از رهنمون های الهی می تواند بزرگترین کمک را به شما کند.
13- نکته اضافی: افراد مجردی که بچه دارند؛
زمانی که پای بچه ها به میان می آید، لطفاً از آنها سؤال کنید که احساسات خودشان را با شما در میان بگذارند. اگر احساسات منفی داشتند، روی این مسئله دقیقتر بشوید و به دنبال علت ها بگردید. من به شدت توصیه می کنم که تمام افرادیکه در ازدواج دخیل هستند تحت مشاره قرار بگیرند. باید برنامه هایی پیرامون تسهیل ارتباط میان همه افراد طراحی و تنظیم شود. اگر هر دو طرف بچه داشته باشند همه باید در مشاوره های خانوادگی پیش از ازدواج شرکت کنند. کتاب پیشنهادی "قبل از ازدواج مجدد"
14- نکته اضافی: ازدواج با کسی که بچه دارد؛
از خود این سؤالات را بپرسید: آیا من با احساسات کودکان می توانم هماهنگ شوم؟ آیا می توانم به حرف های آنها گوش دهم؟ ایا آنقدر انعطاف پذیری دارم که بتوانم با آنها سازش کنم؟ آیا می توانم کلاس ها، کتب و مشاوره های لازم در این زمینه را پشت سر بگذارم؟ و برای آقایون: آیا می توانم مردانگی خود را وقف کنم و نکات منفی بچه ها را تحمل نمایم؟ آیا تصور می کنید که همسرتان بتواند از پس بچه ها بربیاید؟
15- تست های پزشکی
پیش از ازدواج توصیه می شود آزمایشات زیر را انجام دهید:
تست HIV، هپاتیت C، هپاتیت B و آزمایش خون
منبع:تبیان گلستان


چهارشنبه 90 اسفند 10 , ساعت 6:49 صبح
خواستگاری قرآنی

روزها و شبها از پی هم می گذشتند و مرد جوان همچنان آواره کوه و بیابان بود.
پس از چند روز آوارگی اینک به صحرای سینا رسیده بود و خدا می دانست در آن سوی صحرا چه سرنوشتی در انتظار او بود.
اندک اندک دورنمای شهری در افق پدیدار شد: مدین؛ جایی که اعراب کنعانی در آنجا سکنی گزیده بودند.
در حومه شهر چاه آبی خوش گوار یافت که شبانان دسته دسته گله های خود را بدانجا می آوردند وآب می نوشانیدند.
اندکی آنسوی تر درست پشت سر آنها دو بانوی باوقار را دید که تلاش می کردند دام خود را از آب بازدارند.
جلوتر رفت و پرسید:
- کار شما چیست؟ چرا همچون دیگران چهارپایان خود را آب نمی دهید؟
- منتظریم تاشبانها همگی از اطراف آن چاه پراکنده شوند.(قصص/23)
و پیش از آنکه سوال دیگری رد و بدل شود که چرا پدرشان آنها را بهر این کار فرستاده ادامه دادند: پدر ما پیری شکسته و سالخورده است.
شعیب نیز که علاقه صفورا به موسی را در برق چشمانش خوانده بود، از این پیشنهاد استقبال کرد اما باید راهی می یافت تا بدان وسیله هم خواسته راستین دخترش را بر کرسی اجابت نشاند و هم حریم خانه اش را از وجود نامحرمی هر جند مطمئن و پاک دامن حفظ کند.
- اگر مایلید این کار را به من بسپارید، هم اینک این زبان بسته ها را آب خواهم داد.
این را گفت و نزد شبانها رفت و عتاب آلوده فریاد برآورد:
- شما چگونه مردمانی هستید که به غیر خود نمی اندیشید؟اجازه دهید نوبت به دیگران هم برسد!
- بسم الله! این شما و این هم دلو آب
گویی آنها گمان می کردند جوان به تنهایی از پس این دلو سنگین بر نخواهد آمد اما این بار نیز مثل همیشه عنایت پرودگار با اقبال بلند او یار بود که توانست دلوی را که ده مرد تنومند به زحمت آن را از دل چاه بیرون می کشیدند به تنهایی بالا آورد.
با همان یک دلو تمامی گوسفندان را سیراب کرد و آنگاه رو به سوی درختی نهاد تا اندکی در سایه سار آن بیاساید.
اما خستگی راه که اینک با گرسنگی دوچندان شده بود هر گونه آسایشی را از وی دریغ می کرد.
به خدایش توکل کرد و گفت:
- بار الها! هر خیر و نیکی بر من فرو فرستی! سخت بدان نیازمندم.(همان/24)
دختران شعیب آن روز زودتر از همیشه به خانه بازگشتند و حال آنکه در تمام طول راه، اندیشه این جوان ناآشنا و امداد کریمانه اش لحظه ای از خاطر شان دور نمی شد. مدام از خود می پرسیدند:
براستی او که بود؟
چقدر با دیگران فرق داشت؟
رعنایی قامت را با عفت و نجابت آراسته بود.
ساعتی بعد، شعیب که انتظار بازگشت زود هنگام دخترانش را نداشت متحیرانه پرسید: نور چشمان پدر! چگونه است که امروز زودتر از همیشه رو به سوی خانه آورده اید؟
دختر بزرگتر، صفورا، ماجرای برخورد جوانمردانه موسی را برای پدر باز گفت.
با شنیدن این اوصاف، گویی حرارت اشتیاق در وجود شعیب بالا گرفت.
- صفورا دخترم! این جوان را که گفتی اکنون کجاست؟
- در همان نزدیکی، در سایه سار درختی آرمیده است.- شتابان نزد او برو و او را نزد من بخوان و اگر دلیل خواست بگو پدرم مشتاق است تا مزد سقایتی که کرده ای به تو باز پس دهد.
دخترک اگر تا کنون تردیدی هم داشت این بار دیگر یقین کرد که این جوان مرد ایده آل رویاهای اوست.
دخترک در حالیکه با حیا و آزرم راه می رفت نزد موسی آمد و او را نزد پدر فراخواند.(همان/25)
موسی که این را عنایتی از جانب پروردگار خود می دانست دعوت شعیب را اجابت کرد و همراه دختر روانه شد.
در میانه راه هر از چندگاه، بادی سخت فرو می وزید و گوشه ای از دامن بلند دختر را به این سو و آن سو می کشانید.
موسی که تماشای این منظره برایش سخت گران بود، صدا زد:
اندکی صبرکن، بگذار من از پیش تو حرکت کنم و تو از پس من بیا! آنگاه که به دوراهی رسیدم، با پرتاب سنگریزه ای، راه خانه را به من نشان ده.
دخترک اگر تا کنون تردیدی هم داشت این بار دیگر یقین کرد که این جوان مرد ایده آل رویاهای اوست.
با این همه، هرگز اجازه نداد که علاقه قلبی او از باطنش به ظاهر و از دلش بر زبان جاری شود و در عوض آرزو می کرد خداوند، خواسته قلبی اش را جامه عمل پوشاند.
و از آنجا که سنت دیرینه خداوند است که هر گاه کسی صادقانه بر او تکیه و اعتماد ورزد او نیز یاریش می کند، اکنون آرام آرام مقدمات وصلت نا خودآگاه فراهم می آمد و حجب و حیای دختر، و پاکدامنی پسر، به ثمر می نشست.
شعیب نبی با شنیدن قصه زندگی موسی فرمود:
بیمناک مباش که (با آمدن به این شهر) از قوم ستمگر نجات یافتی.(قصص/25)دختر که علاقه به موسی در دلش جوانه زده بود به محضر پدر پیر خود عرضه داشت:
پدر جان! او را به خدمت بگیر!چه آنکه شایسته ترین فرد برای استخدام، کسی است که قوی پنجه و امانتدار باشد(همان/26)
شعیب نیز که علاقه صفورا به موسی را در برق چشمانش خوانده بود، از این پیشنهاد استقبال کرد اما باید راهی می یافت تا بدان وسیله هم خواسته راستین دخترش را بر کرسی اجابت نشاند و هم حریم خانه اش را از وجود نامحرمی هر چند مطمئن و پاک دامن حفظ کند.
از این رو خود از جانب دختر به خواستگاری از جوان مبادرت ورزید.
- مایلم تا از این هر دو دختر، یکی را به نکاح تو در آورم مشروط به اینکه هشت سال(به عنوان مهریه) برای من کار کنی و اگر ان را به ده سال کامل کنی تصمیم با توست و من میل ندارم کاری سنگین بر دوش تو بگذارم؛ و اگر خدا بخواهد مرا از نیکوکاران خواهی یافت(همان/27)
موسی که عفت و پاکدامنی دختر را پیشتر دیده بود، اینک از حسن رفتار پدر و اصالت خانودگی دختر مطمئن شد و در پاسخ گفت:
این پیمان میان ما دو تن جاری باشد، و البته هر کدام از این دو مدت راکه به پایان رسانم ستم و تحمیلی بر من نخواهد بود و خدا گواه است بر انچه می گوییم.(همان/28)
و این چنین بود که حق تعالی سرنوشت دختری عفیف را با حیات ثمر بخش پیامبری اولوالعزم گره زد.
منبع:گروه دین تبیان


چهارشنبه 90 اسفند 10 , ساعت 6:49 صبح
نامزدی موفق (3)

هر کسی در ذهن خودش تصوری از عشق و عاشقی دارد، هر چه این تصورها بین دو نامزد شبیه تر باشند، رابطه موفق تری خواهند داشت

یک قصه بیش هست غم عشق
 در دو مقاله قبل بیشتر روی شناخت در دوره نامزدی تأکید کردیم اما همه ما می دانیم که دوره نامزدی فقط کارآگاه بازی نیست. یک وجه مهم و غیر قابل انکار از دوره نامزدی رابطه عاطفی بین دو نامزد است؛ چیزی که به آن می گویند عشق. قبلاً درباره اینکه عشق چه جنبه هایی دارد و شکست عشقی چه بلاهایی سر آدم می آورد مفصل صحبت کرده ایم اما این بار می خواهیم نظریه ای جدیدتر درباره عشق رو کنیم.
نظریه ای که می گوید در ذهن هر کسی یک روایت ناخودآگاه درباره عاشق شدن وجود دارد و هر چه این روایت با روایت نامزد جورتر باشد، میزان رضایت از زندگی در آینده بالاتر می رود. روان شناس ها به این روایت های عاطفی دو نفره می گویند «قصه عشق». در این مقاله و مقاله بعد می خواهیم به تقسیم بندی قصه های عشق بپردازیم، هر کدامشان را توضیح دهیم و عیب و حسنشان را بگوییم. توضیح ها را که بخوانید حتماً خودتان دستتان می آید که چه جور عاشقی هستید. فقط 2 تا چیز یادتان باشد: اول اینکه که عشق ها کلاً پنج دسته اصلی دارند. قصه های نامتقارن و قصه های شاخدار را در این مقاله توضیح می دهیم و قصه های مشارکت، قصه های روایی و قصه های قصه گونه را می گذاریم برای مقاله بعد. دوم اینکه بعضی از قصه های عشق آنقدر عجیب و غریب یا غیر قابل بیان هستند که بی خیالشان شده ایم. اما قصه هایی که عمومیت بیشتری دارند را مفصل توضیح داده ایم.

قصه عشق اصلاً چی هست؟
 کسی که تشخیص داد می توان به یک فرایند روانی پیچیده مثل عشق به شکل یک قصه نگاه کرد، یک روان شناس مشهور عشق پژوه(!) به نام «رابرت جی استرنبرگ» بود. جالب اینجاست که خود استاد قبلاً درباره عشق یک نظریه مشهور دیگر داشت. او قبلاً می گفت عشق از سه بعد وفاداری، صمیمیت و میل جنسی تشکیل شده و اگر این سه تا وجود داشته باشند عشق، عشق است. اما حالا که این نظریه در تمام کتاب های روان شناسی جا خوش کرده، استاد نظریه اش را زیر و رو کرده و می گوید عشق قصه است. هر کسی در ذهن خودش از همان کودکی قصه ای درباره عشق می سازد و در طول زندگی آن را می پروراند. این قصه مایه های اصلیش را از رابطه با والدین، رابطه با همسالان، تجربه های نوجوانی و حتی داستان ها و فیلم هایی که دیده ایم می گیرد. استرنبرگ می گوید دلیل بسیاری از طلاق ها به خاطر این است که ما یکدفعه متوجه می شویم زندگی دو نفره ما با قصه عشق ما سازگار نیست. به خاطر همین است که اگر از همان دوران نامزدی دو نفر با قصه عشق شبیه به هم یک رابطه را شروع کنند احتمال طلاق پایین تر می آید. جالبی این نظریه این است که رفتارهایی که در نظر اول عاشقانه به نظر نمی رسند هم برای بعضی ها قصه عشق است. برای همین است که مثلاً بعضی از زن و شوهرها همیشه با هم دعوا می کنند اما هیچ وقت طلاق نمی گیرند. شاید قصه عشق آنها یک قصه رزمی باشد! قصه های عشق پنج دسته اصلی و چندین زیر دسته دارند. از زیر دسته ها آنهایی که هم در دنیا و هم در فرهنگ ما فراوان تر است را انتخاب کرده ایم.

قصه های شاخدار
 در قصه های شاخدار ارزش آدم ها به خاطر خودشان نیست بلکه به خاطر کارکردی است که به عنوان یک ابزار دارند. از آنجا که عشق های این دوره هم کاسبکارانه شده اند انواع فت و فراوانی از این نوع عشق وجود دارد؛ مثلاً در قصه هنر، فقط زیبایی طرف مقابل مطرح است یا در قصه کلکسیون، ارزش آدم به این است که می تواند یک مجموعه از افتخارات را کامل کند.

1ــ قصه هنر
 در قصه هنر زیبایی طرف مقابل حرف اول را می زند. به نظر آنها زیبا بودن نامرد اساس عشق است. آنها معمولاً از کسانی خوششان می آید که بی اندازه زیبا یا خوش تیپ باشد. آنها به معشوقشان به دید یک اثر هنری نگاه می کنند.
حسن و عیب: خوبی قصه هنری این است که رابطه جذاب و هیجان انگیز است. اما همین جذابیت باعث می شود که هم فرد زیبا و هم فرد ستایشگر همیشه دغدغه این را داشته باشد که زیبایی دست نخورده باقی بماند. واقعیت اینجاست که هم در زندگی روزمره و هم در طول عمر حفظ این جذابیت غیر ممکن است. بالاخره آدم ها آسیب می بینند یا پیر می شوند و آن وقت است که برای ستایشگر، «نو» از «کهنه» ارزشمندتر می شود و رابطه به هم می ریزد.

2ــ قصه بازی
 در قصه بازی، عشق مثل یک بازی است. کسانی که این قصه در سرشان است معتقدند که شما در یک رابطه یا می برید یا می بازید. اگر طرف مقابل رابطه را به هم زد شما باخته اید. آنها همیشه در رابطه به این فکر می کنند که چه کسی دارد می برد و چه کسی دارد می بازد. به نظر آنها هدف یک رابطه عاطفی، به حداقل رساندن باخت ها و به حداکثر رساندن بردهاست.
حسن و عیب: خوبی قصه آن است که زندگی جنبه سرگرم کننده و تفریحی پیدا می کند. اما اگر حس بازی کردن خیلی قوی شود، بازی کم کم جدی می شود و آن وقت است که هر دو طرف می خواهند میزان بردهای خودشان را بالا و بالاتر ببرند. آن وقت است که حس رقابت جای حس صمیمیت را می گیرد.

3ــ قصه بهبودی
 در قصه بهبودی یکی از دو طرف دچار یک نوع آسیب است (معتاد شده است، جنگ زده است، زلزله زده است یا آسیب دیگری دیده است). طرف دیگر هم کسی است که دلش می خواهد به یک نفر کمک کند که بهبود یابد. آنها معمولاً فقط با کسی صمیمی می شوند که به کمک احتیاج داشته باشد.
حسن و عیب: خوبی قصه بهبودی این است که ممکن است طرف کمک دهنده واقعاً باعث بهبودی طرف مقابلشان شود. اما عیب های این رابطه بیشتر از حسنش است. اول اینکه طرف مقابل خودش دلش نمی خواهد خوب شود، دوم اینکه رابطه برقرار کردن با یک آدم آسیب دیده بسیار سخت است، سوم اینکه اگر کمک گیرنده خوب نشود، کمک دهنده احساس پوچی می کند.

4ــ قصه خانه
 در قصه خانه، رابطه فقط برای رسیدن به یک محیط زندگی راحت و جذاب شروع می شود. کسانی که این جور قصه عشقی در سرشان است تا می گویند «عشق»، یاد یک خانه گرم و نرم و زیبا می افتند. به نظر آنها یک رابطه عاطفی آرمانی شبیه خانه ای است که خوب به آن رسیده باشند؛ زیبا، تمیز و منظم. در قصه خانه، دو طرف فکر می کنند که عشق بدون خانه غیر قابل تصور است.
حسن و عیب: خوبی قصه خانه این است که دو نفر احساسات مثبتی نسبت به محیط زندگی شان دارند و می توانند این احساسات را به یکدیگر هم تعمیم دهند اما عیبش این است که ممکن است محیط زندگی از خود زندگی مهم تر شود و دو طرف به جای اینکه به خانواده خودشان برسند به خانه خودشان برسند.

قصه های نامتقارن
 حتماً شنیده اید که بعضی ها می گویند من و فلانی مکمل یکدیگریم، برای همین همدیگر را دوست داریم. قصه های نامتقارن مال همین آدم هاست. در این قصه ها همیشه یک نفر نقش فعال و یک نفر نقش منفعل دارد.

1ــ قصه معلم و شاگرد
 در این قصه یک نفر نقش آموزنده را برعهده می گیرد و یک نفر نقش آموزگار، کسی که نقش معلم را دارد دوست دارد یک ریز حرف بزند و چیزهایی که درباره زندگی آموخته است را به نامزدش یاد بدهد. کسی که نقش شاگرد می گیرد هم دوست دارد مرتب به حرف های نامزدش گوش دهد و یاد بگیرد.
حسن و عیب: خوبی این قصه این است که به هر حال دو طرف از نقشی که دارند لذت می برند اما بدی این قصه وقتی آشکار می شود که هر دو در یک زمینه کار کنند؛ مثلاً هر دو همکار باشند. اگر این جور باشد بالاخره کسی که نقش شاگرد را دارد از توازن نداشتن قدرت خسته می شود و رابطه را قطع می کند.

2ــ قصه فداکاری
 بعضی ها هستند که اصولاً دلشان می خواهد در عشق پشت سر هم فداکاری کنند. به نظر آنها اصلاً معنای اصلی عشق همین فداکاری و از خودگذشتگی است. عمیق ترین لذت زندگی کسانی که چنین قصه ای در سرشان پرورانده اند وقتی به دست می آید که کار فداکارانه ای برای معشوقشان انجام دهند.
حسن و عیب: اگر دو زوج در زمینه های مختلف هر دو نقش فداکار را بر عهده بگیرند معمولاً این قصه نتیجه بخش است اما اگر یک نفر احساس کند که دیگر زیاد از حد دارد فداکاری می کند یا زیاد از حد دارد از فداکاری دیگری استفاده می کند، احساس ملال جای احساس لذت را می گیرد.

3ــ قصه حکومت
 کسانی که قصه عشقشان قصه حکومت است معمولاً دلمشغولی عاشقانه شان «قدرت» است. آنهایی که نقش حاکم را می گیرند دوست دارند تصمیم گیرنده اصلی خودشان باشند و از همان اول به طرف مقابلشان می فهمانند «چه کسی رئیس است». آنهایی هم که نقش رعیت را می گیرند دوست دارند گرفتن تصمیمات اصلی را به نفر دیگر واگذار کنند. آنها معتقدند که همیشه باید حرف آخر را یک نفر بزند و ترجیح می دهند که آن یک نفر خودشان نباشند.
حسن و عیب: خوبی این قصه این است که از همان اول شیوه تصمیم گیری را مشخص می کند؛ یعنی چیزی که در اوایل روابط صمیمانه دیگر معمولاً با تعارف از آن می گذرند، اینجا با صراحت مطرح می شود اما بدی اش هم این است که قدرت که به صورت طبیعی یک جزء از رابطه است ممکن است کل رابطه را در بر بگیرد؛ یعنی زن و مرد به صورت وسواسی به این بپردازند که چه کسی صاحب قدرت است. در روابط حاکم و رعیت معمولاً یکی از دو نفر دستش برای سوء استفاده از قدرت باز است و همین مشکل ساز می شود.

4ــ قصه پلیسی
 کسانی که قصه عشقشان پلیسی است مثل یک مأمور پلیس (آن هم از نوع بدش) رفتار می کنند. آنها خودشان را مأمور اجرای قوانینی می دانند که از خودشان در آورده اند. آنها مرتب می خواهند نامزدشان را چک کنند، مرتب به گوشی اش زنگ می زنند و می پرسند الان دارد چه کار می کند و کجاست. به نظر آنها در روابط صمیمانه لازم است که ما مدام مواظب طرف مقابل خودمان باشیم. کسی هم که نقش مظنون را می گیرد می داند که اگر میل به چک کردن نامزدش را نادیده بگیرد، باید حساب پس بدهد.
حسن و عیب: فقط بعضی از آدم هایی که در نقش مظنون در قصه پلیسی قرار می گیرد ممکن است واقعاً لذت ببرند. آنها هم کسانی هستند که احساس ناامنی شدید می کنند و بدشان نمی آید کسی مرتب مواظبشان باشد. اما معمولاً قصه های پلیسی عاقبت خوشی ندارد. شخص مظنون، اول آزادی اش را از دست می دهد، بعد حرمتش را و دست آخر عزت نفسش را.
کسانی که نقش پلیس را بر عهده می گیرند هم ممکن است اولش فقط در حد معقولی نظارت کنند اما دست آخر دچار نوعی بدگمانی مفرط می شوند که برای خودشان هم آزار دهنده است.
منبع:همشهری جوان، شماره 238


چهارشنبه 90 اسفند 10 , ساعت 6:49 صبح
ازدواج آب و آیینه

پیام های یک پیوند آسمانی
 همه در سخن از ازدواج حضرت علی و فاطمه، از ساده زیستی و کم بودن جهیزیه و مهریه حضرت زهرا سخن می گویند حال آنکه در عمل، هر روز به سمت تفاخر و اصراف بیشتر سوق پیدا می کنند اینها از آن روست که حقیقت و روح آن زندگی مقدس را درک نمی کنند. زندگی وقتی می تواند تا این اندازه ساده باشد که روحی بزرگ در آن نهفته باشد؛ آن روح، همان عشقی است که همه با ولع به دنبال آن هستند ولی کمتر موفق به تجربه آن می شوند. حضرت امیر درباره زندگی با فاطمه می فرماید: کنا کزوج همامت فی ایکه. من و فاطمه بسان دو کبوتر در آشیانه ای بودیم. لذا هم اکنون نیز با وجود همه تجملات و زرق و برق های دلفریب، چه بسا جوان های عاشقی که واقعاً وصال یکدیگر را خواستار بوده اند و بعضاً حاضر شده اند، چشم بر روی همه مادیات ببندند تا به عشقشان برسند. آنهایی که لذت عشق را چشیده اند، هیچ حرصی برای اقناع خود با مادیات ندارند. از همین رو گفتنی است که هر رفتار و اندیشه ای که به محبت و عشق طرفین لطمه وارد کند، هر چچند دستاوردهای مادی داشته باشد، یا موجب مغلوب شدن یکی از آن دو شود، نادرست و زیانبار است و زندگی را از مسیر خوشبختی منحرف می سازد. جوانان باید توجه داشته باشند که عشق اکتسابی است. با احسان، محبت و زیرکی می توان عشق پایدار بوجود آورد. اما با بی توجهی و خودخواهی عشق های موجود نیز از بین خواهند رفت. از دیگر اموری که موجد عشق می شود رفتارهای هیجان برانگیزی است که از سر پاکی و حیا بوجود می آید. یکی از دلایلی که جوانان امروز را نسبت به هم سرد و بی علاقه می سازد، دور شدن از رفتارهای فطری است که به علت هماهنگی با فطرت طرف مقابل در او ایجاد عشق و هیجان می کند. عروسی که به دلیل تجربه زیاد در برخوردهای بی پروا با نامحرمان، حیای خود را از دست داده است، چندان جذابیتی برای داماد نخواهد داشت. در وجود مبارک حضرت فاطمه، حیا یکی از شاخصه های برجسته بود که نمود زیادی در رفتارهای آن حضرت در شب عروسی داشت. البته گفتنی است که حیایی پسندیده است که از سر عفت و شرم باشد نه حیایی که از روی جهالت و ضعف های درونی است. این چنین حیایی با عنوان حیای حمق در اسلام و با عنوان کمرویی در روانشناسی مورد تقبیح قرار گرفته است. شجاعت نیز شاخصه برجسته حضرت علی بود که بسیاری از زنان و دختران هم عصر ایشان را شیفته او کرده بود. دکتر سعید داوودی می گوید: «زن از مرد خصلت های مردانه و شجاعت و جسارت را می پسندد و زبونی و ترس مرد ــ هر چند بخشی از خواسته های زن را برآورده کند و ممکن است سبب دستیابی زن به موقعیت های ممتاز در خانواده شود ــ زن را از داشتن مردی با شخصیت مردانه، شجاع و پرجرأت محروم می کند و این کمبودی است که زن همیشه از آن رنج خواهد برد.» هدف های بزرگ نیز، مادیات را در چشم انسان ها، کوچک و پست می کنند. در زندگی حضرت زهرا و امام علی یک هدف بزرگ هم، وجود داشت که موجب همدلی و تفاهم است. آن دو بزرگوار در راه تقرب و بندگی خداوند که هدف مقدسشان بود یکدیگر را یاری می کردند و از این یاری لذت می بردند. وقتی از حضرت علی در مورد همسرش پرسیدند او را اینگونه توصیف کرد. نعم العون فی طاعه ا...: زهرا بهترین یاور در مسیر اطاعت و بندگی خداست. این خصیصه حضرت زهرا امیرالمؤمنین را بسیار راضی و علاقه مند می نمود. اما اگر هیچ کدام از این دو امر معنوی یعنی هدف بزرگ و عشق ناب در زندگی وجود نداشته باشد، پرهیز از مادی نگری تقریباً محال خواهد بود. انسان ها وقتی چیز بزرگی برای اشتغال روحی پیدا نکنند، روحشان را با مسائل کم ارزش سرگرم خواهند کرد.

دخالت مثبت بزرگ ترها در ازدواج جوانان
 نکته جالب توجه دیگری که در ازدواج آن دو بزرگوار نهفته اما کمتر مورد توجه قرار می گیرد، دخالت و تأثیر مثبت رسول خدا ــ که بزرگ تر هر دو به حساب می آمد ــ ، بود. اگر بزرگ ترها روش و طریق دخالت و کمک به جوانان را از رسول خدا بیاموزند، بسیاری از ازدواج های ناموفق صورت نخواهد گرفت. اولاً در این خصوص گفتنی است که رسول خدا، فاطمه را با تعالیم ناب اسلامی تربیت نمود و چنان او را بزرگ کرد که فاطمه از داشتن مهریه مادی خوشحال نبود و آن را در شأن خود نمی دانست و تقاضا نمود تا شفاعت امت، مهریه او قرار گیرد و از طرف خداوند تضمین آن را گرفت. اما درباره دخالت پیامبر در مراسم ازدواج آن حضرت؛ توجه به اقدامات او در تعیین میزان مهریه و چگونگی تقسیم مخارج عروسی، طرز صحبت کردن با عروس و داماد، و سفارش و نصیحت به آن دو، قابل تحقق و تأمل است. پیامبر اکرم برای تعیین میزان مهریه ــ که قرار بود الگوی همه مسلمین واقع شود ــ ابتدا از میزان دارایی داماد سؤال نمود. سپس با برخوردی منطقی به او فرمود که کدام بخش از داشته هایش را صرف مهریه نماید. حضرت رسول در برخورد با داماد، طرفداری از عروس نمی کردند بلکه نسبت به هر دو به یک اندازه خیرخواهی و مصلحت اندیشی می نمودند. حضرت محمد (ص) فرمود: برای ازدواج چه داری؟ حضرت علی (ع) گفتند: شما بهتر می دانید، یک شمشیر و زره و شتر. پیامبر گفت: تو احتیاج به شمشیر و شتر داری ولی احتیاج به زره نداری زیرا شجاع هستی پس زره را بفروش و مقدمات ازدواج را فراهم کن. ایشان زره را پانصد درهم فروختند و با این پانصد درهم زندگی را شروع کردند. وقتی مهریه بر اساس موجودی داماد تعیین شود قابل پرداخت خواهد بود آنگاه ضمن ایجاد محبت و احساس خوشایند داماد از حمایت عروس و احساس عروس از حمایت شدن توسط داماد، از ایجاد مشکلات بعدی نیز جلوگیری خواهد نمود. نقش رسول خدا در تقسیم مخارج عروسی نیز در خور تأمل است. آن حضرت درباره تهیه شام عروسی به امیرالمؤمنین فرمود: گوشت و نان با ما، خرما و روغن با تو. نه همه مخارج را بر گردن داماد انداخت و نه همه را خود قبول فرمود بلکه با توجه به دست خالی داماد از او خواست که نیمی از مخارج را بپردازد ولی برای ملاحظه او مخارج را ارزان در نظر گرفتند. به عبارت دیگر در اندیشه اسلامی پسندیده نیست که عروس را به داماد تقدیم کنند و از او هیچ نخواهند بلکه ضمن ملاحظه داماد، بهتر است او را در زحمات و مخارج شریک کنند. هر چند پدرزن از هر جهت از کمک داماد بی نیاز باشد. بلکه این کارها برای حفظ شأن عروس و داماد لازم است داماد باید صداقت خود را در خواستاری عروس نشان بدهد.
منبع: دنیای زنان، شماره 64


چهارشنبه 90 اردیبهشت 14 , ساعت 12:24 عصر

اعتماد به نفس و راههای تقویت آن
یکی ازموثرترین راههای کمک به فرزندان،حفظ عزت نفس آنهاست . عزت نفس زیاد یکی از باارزشترین منابعی است که نوجوانان می توانند در اختیار داشته باشند. تحقیقات نشان داده اند که نوجوانی که از عزت نفس زیاد برخوردار است ، خیلی موثرتر می آموزد،روابط سود بخش تری را برقرار میکند ، بهتر می تواند از فرصتها استفاده کند و مولّد و خود کفا باشد . عزت نفس عبارت است از احساس ارزشمند بودن ، این حس از مجموع افکار، احساسها و عواطف و تجربیتمان در طول زندگی ناشی می شود . و یا واژهای است که به احساس فرد نسبت به ارزشمندی و تایید او نسبت به خودش مربوط است . از نظر روزنبرگ در سال 1965 «نگرش مطلوب و نامطلوب نسبت به خود» همه افراد،صرف نظر از سن، جنسیت،زمینه فرهنگی جهت و نوع کاری که در زندگی دارند نیازمند عزت نفس هستند . عزت نفس واقعا بر همه سطوح زندگی اثر دارد .
اهمیت عزت نفس:
همه مربیان و والدین و رهبران بر این باورند که جامعه باید پرورش دهنده افرادی با بهداشت روانی سالم و عزت نفس بالا باشد . چنین افرادی به دیگران احترام می گذارند ، مسوولیت رفتار خود را می پزیرند دارای ثبات شخصیتی هستند . خود انگیخته هستند . توانایی خطر کردن و ربرو شدن با مشکلات و حل آنها را دارند ، دیگران را دوست دارند و دوست داشتنی هستند . در زندگی به دنبال چالش هستند هدف های خود را دنبای می کنند . به عبارتی جامعه نیازمند افراد با عزت نفس بالاست . زیرا این افراد توانایی های خود را باور دارند. مسوول و قابل اعتماد باشند.  پژوهش های گوناگون نشان می دهد که بین عزت نفس پایین با افسردگی ، افت تحصیلی و حتی عضویت در گروههای اخلال گر در مدرسه رابطه وجود دارد.
روشهای افزایش عزت نفس
1-زندگی آگاهانه2-مسوولیت پذیری نسبت به خود 3-ابراز وجود   4-پذیرش خود  5-زندگی هدفمند  6-همخوانی فردی یعنی یکی بودن دانسته ها ، گفتار عمل با یکدیگر و خواستن خیر و صلاح آنها.  موفقیت مقدمه محبوبیت ، مقبولیت و شادکامی است . و موجب تعادل شخصیت و احساس اعتماد به نفس می شود ، بنابراین زمینه های کسب موفقیت در مدرسه را هر چه بیشتر فراهم سازیم. کودک تمایل دارد که معلم و همکلاسانش بدانند که وی با استعداد است ، این شناسایی استعداد به وی احساس اعتماد به نفس و اطمینان خاطر میدهد . وقتی عزت نفس پایین باشد مقاومت در مقابله با ناملایمات از بین می رود افرادی که از عزت نفس پایین برخوردار هستند بیشتر تمایل به اجتناب از مشکلات دارند تا اینکه با آنها روبه رو شوند و به طور کلی ویژگی منفی بیش از ویژگی های مثبت در آنها مشاهده می شوند(براندن1984)
منابع :
1- بیابانگرد- اسماعیل- روش های افزایش عزت نفس در کودکان و نوجوانان – انتشارات انجمن اولیا و مربیان
2-براندن- ناتاتبیل روانشناسی عزت نفس 1380 (مترجم مهدی قراچه داغی)تهران نشرنخسین  


چهارشنبه 90 اردیبهشت 14 , ساعت 12:24 عصر

اعتماد به نفس و تغییر
هر چند هر تحولی با خود شرایط و مقتضیات خاصی به همراه دارد اما نباید هرگز از جنبه منفی به آن پرداخت بلکه می توان با کمی اطمینان به نفس، آن را روندی رو به رشد و مؤثر تلقی کرد که با یک زمینه فکری مناسب و پذیرا، افق روشنی از آینده شغلی شما که تا پیش از این تاریک و تلخ می نمود، می گشاید. برخی افراد این تغییرات را بسیار راحت تر از آنچه که به نظر می رسد می پذیرند، اما اکثر ما به دلیل تجربه های تلخ گذشته و ناکامی هایی که پشت سرگذاشته ایم، در برابر هرگونه تحولی به سرعت اعتماد به نفس خود را از دست می دهیم و در چنین شرایطی احساس بی کفایتی می کنیم. اغلب اوقات، این احساس عدم اعتماد به نفس همراه با احساس کمبود دلگرمی و پشتوانه است. ریشه اصلی این مسئله را می توان در دوران کودکی جست وجو کرد. هنگامی که شما احساس دلگرمی کافی برای پذیرش و انجام مسئولیتی نداشته باشید، برای دوری از چالش پیش رو اقدام می کنید و به جای آنکه خود را درگیر مسئله نمائید، به دلیل عدم اطمینان به توانایی های خود می کوشید تا به هر طریقی از تعهد و مسئولیت جدید سر باز بزنید.
ترس از شکست
یکی از دلایل عمده ای که افراد هنگام رویارویی با مشکلات و چالش های جدید شغلی با آن روبه رو هستند، ترس از شکست است. دلیل اصلی این موضوع این است که شما احساس می کنید ممکن است اشتباهی را که در گذشته مرتکب شده اید دوباره تکرار نمایید. چنانچه برای پذیرش حرفه جدیدی دعوت به مصاحبه شده اید، مطمئن باشید که برای آن شغل کاملاً مناسب هستید. هیچ کارفرمایی وقت و انرژی خود را صرف شخصی که به نظر او کفایت لازم را ندارد نمی کند. بنابراین اگر در این میان خود را کم ارزش تلقی کنید، هر چقدر هم که در کارتان خبره و کارآزموده باشید، باز هم از عهده انجام آن برنمی آیید. پس لازم است با اعتماد به نفس کافی برای روز مورد نظر آماده شوید. اطمینان داشته باشید که اگر توانایی های خود را به خوبی بشناسید و به آنها اعتماد کنید، جای هیچ نگرانی نخواهد بود. روز مصاحبه فراموش نکنید که:
* پیامی که جسم شما می فرستد بسیار مهم است. پس بی قراری نکنید و هر چیزی که در پیرامون تان باعث مشغول شدن شما می شود را از خود دور نمایید. از اشاره و تکان دادن سر و دست و همچنین پاهایتان بپرهیزید.
* سعی کنید با تمام اعضای حاضر در جلسه ارتباط چشمی برقرار کنید. هنگام مصاحبه، برقراری ارتباط از طریق چشم، صرف نظر از کسی که سئوال می کند، بسیار اهمیت دارد.
* نکات مثبت و مشخصه های وجودی تان را برشمرید و روی آنها تأکید کنید. مهم ترین موفقیت ها و دستاوردهای حرفه ای تان را نام ببرید.
* توجهی نداشته باشید که کارفرما برگه استخدام شما را مطالعه کرده است یا نه، بلکه بدون هیچ واهمه ای دوباره به معرفی خود بپردازید.
* از قریحه شوخ طبعی تان استفاده کنید. با کمی خنداندن حاضرین می توانید فضایی مناسبی ایجاد نمایید تا در فرصت به دست آمده، خود نیز به آرامشی نسبی دست یابید.
* در رابطه با کارفرمایان و مسئولان پیشین خود بی انصاف نباشید و به بدگویی از آنها نپردازید.
با اعتماد به نفس سخن گفتن
گاهی اوقات از شما خواسته می شود تا به عنوان نماینده مسئولان اداره در همایشی شرکت کنید. در این هنگام به جای ترس و دلهره از حضور در جمع و پاسخگویی به سئوالات، باید به این نکته توجه کنید که یک فرصت استثنایی برای ابراز خودتان به شما روی آورده است.
* هر چند ممکن است افراد بسیار دیگری وجود داشته باشند که سطح معلومات و دانسته های آنها بسیار بالاتر از شماست ولی مسلماً هیچ یک آرامش خاطر و اعتماد به نفس شما را ندارند.
همین مشخصه، وجه تمایز شما از دیگران است که باعث انتخاب تان از سوی مسئولان بالاتر شده است. پیش از هرگونه تنشی، به این موضوع خوب فکر کنید.
* هر کسی باید از جایی شروع کند، پس به جای نگرانی به این موضوع بیندیشید که هم اکنون این فرصت طلایی به شما روی آورده است.
* به خاطر بسپارید که میزان حضور و فعالیت شما در جمع، به اندازه فعالیت دیگر افراد ارزش و اعتبار خاص خود را داراست و هیچ چیزی کمتر از آنها ندارد.
مهارت های صحبت و برقراری ارتباط با دیگران در چنین مواقعی اهمیت فراوانی دارند. اگر می خواهید تأثیر به سزایی بر دیگران داشته باشید و احترام همه را به خود جلب کنید، باید بتوانید هر آنچه که هستید به خوبی بروز دهید و اهداف و دیدگاه هایتان را در مسیر مناسب آن بیان کنید. به خاطر داشته باشید که صدای شیوا و رسا، نشانگر قدرت و توانایی وجودی شماست. آهنگ صدا و شدت و میزان آن همگی با اهمیت هستند. همچنین طرز ایستادن شما نیز بسیار مهم است. با سری بلند و افراشته بایستید و شانه هایتان را آزاد بگذارید. خم نشوید و هرگز سرتان را بالا و پایین نبرید. اگر بازوهایتان را راحت و کمی متمایل به پشت کنید، قفسه سینه شما فراخ تر می شود که در قدرت صدای شما بسیار اثرگذار خواهد بود. سعی کنید پیش از پاسخ به هر سؤال، کمی مکث کنید، به آرامی نفس بکشید و شروع به صحبت نمایید. قبل از حضور در چنین محافلی می توانید با تمرین جلوی آینه و آزمودن حالت های مختلف، از تنش و نگرانی روز موعود بکاهید.
برقراری ارتباط
آیا تا به حال به این موضوع فکر کرده اید که چه عاملی باعث می شود از صحبت و گفت وگوهای دوستانه با همکاران تان احساس خجالت کنید؟ آیا گمان می برید با این کار احساساتتان را به دیگران تحمیل می کنید یا اینکه آنها همان طور که شما درباره دیگران قضاوت می کنید، به قضاوت در مورد شما می پردازند؟ آیا از اینکه همکاران جدید به نقاط ضعف و قوت وجودی تان پی ببرند و آن را برجسته کنند می ترسید؟ حتماً ترجیح می دهید هنگام ورود به محلی، افراد حاضر چنان مشغول به کار باشند که توجهی به حضور شما و مسائلی چون چاقی، لاغری، جوانی و... در وجود شما نکنند! مطمئن باشید هیچ کس در آنجا شما را قضاوت نمی کند. همیشه به خاطر بسپارید که در همان اتاق، افراد دیگری نیز مانند شما هستند که احساس ناخوشایندی دارند. پس در هنگام حضور در یک جمع تازه سعی کنید:
* به دنبال کسانی باشید که در ظاهر، تنها به نظر می رسند. به دنبال بهانه ای برای کمک به این افراد باشید. کار چندانی لازم نیست بلکه یک گفت وگوی کوتاه و ساده کافی است. زمینه های مشترکتان را پیدا کنید. علاقه واقعی تان را نشان دهید و سعی کنید نام آنها را به خاطر بسپارید.
* سئوال هایتان را واضح و روشن بپرسید، چرا که وقتی شما جزء به جزء جلو می روید، گفت وگوی صمیمانه تان دچار سکته های پی در پی خواهد شد. قضاوت نکنید و هیچ گاه دیگران را کوچک نشمرید.
* منظور خودتان را واضح بیان کنید و به خاطر جلب اعتماد دیگری، عقیده تان را پنهان نکنید. بدانید که شما با ابراز و اظهار نظر خودتان احترام بیشتری به دست می آورید.
* معجزه خنده را فراموش نکنید.
قدرت پذیرش انتقاد
بسیاری از ادارات، شرایط ارزیابی و سنجش خاصی دارند. از این رو ممکن است گاهی شما نیز زیر ذره بین کارفرمایان خود قرار بگیرید و به دلیل برخی مشکلات، حتی مورد انتقاد واقع شوید.در این هنگام نباید هیچ گونه نگرانی و تنشی به خود راه دهید بلکه به این بیندیشید که این موضوع می تواند به شما کمک کند تا به نحوه کارکرد خودتان بیشتر آشنا شوید. اگر محل کارتان شلوغ و پرتنش است به خاطر داشته باشید که:
* توانایی پذیرش انتقاد و سرزنش را در خود افزایش دهید. همواره به خاطر بسپارید که معنای پرس وجوی کارفرمای شما انتقاد و نکوهش شخصیت شما نیست، بلکه فقط فرصتی دست داده که بتوانید زمینه های پیشرفت خودتان را بهتر بشناسید.
* از اینکه علت انتقاد مسئولان خود را بپرسید، هراسی نداشته باشید و اگر احساس می کنید که صحبت های آنها غیرمنطقی است، با صراحت عقیده تان را مطرح کنید و به دفاع از دیدگاه های خود بپردازید.
این عامل به شما کمک می کند تا روشی صحیح و مناسب برای پذیرش هرگونه تغییر و تحولی در پیش رو داشته باشید. همان طور که گفتیم، هر شغلی به خواسته ها و مهارت های خاصی نیاز دارد که این موضوع به معنای منفی بودن رویکرد آن نیست. هر تغییری، با خود تنش و عدم آرامش را به همراه دارد که برای پذیرفتن و انعطاف با شرایط جدید، به اندکی زمان نیاز است.
* در گذشته باقی نمانید. از اشتباهات گذشته عبرت بگیرید و هر کاری که می توانید برای جبران آن انجام دهید. این فکر را که شما خود به خود دچار اشتباه می شوید، از وجودتان دور کنید.
* هر کسی ممکن است در برهه خاصی نسبت به توانایی ها و قابلیت های وجودی اش دچار تردید شود و احساس ناامنی و بی کفایتی کند. این شخص حتی شاید از اعتماد به نفس بالایی هم برخوردار باشد. در واقع اطمینان به خود، به معنای آن نیست که هرگز به دیگران تکیه نکنیم بلکه گاهی لازم است مهلتی به خود بدهیم و در برخی مسائل از کمک و مساعدت سایرین استفاده کنیم.
* هر از گاهی از اینکه ریسک و خطر کنید نترسید. مواجهه با ترس، یکی از عوامل اصلی شکوفایی اعتماد به نفس است.
* اگر نمی توانید به سرعت اشتباهاتتان را جبران کنید، با تأنی و درنگ به این مسئله بپردازید و عجله نکنید.
* از فضای زندگی خارج از محل کارتان لذت ببرید، چرا که این رویکرد مثبت می تواند زندگی حرفه ای شما را نیز بسیار تحت تأثیر خود داشته باشد.


   1   2   3   4   5   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ