سفارش تبلیغ
صبا ویژن
چگونه کسی که نشانه های دین را نمی شناسد به بهشت برود؟ [عیسی علیه السلام]
 
چهارشنبه 90 اردیبهشت 14 , ساعت 12:22 عصر


امید و نقش تربیتی آن در زندگی انسان
مقدّمه
«تربیت» از جمله مسائل مهمی است که از دیرباز توجه معلمان و متولّیان آموزش و پروش را به خود مشغول ساخته است. در هر دوره‏ای دانشمندان و متفکران درباره تربیت، فعالیت‏های علمی و عملی داشته و در این زمینه، نظرات کاربردی مهمی ارائه داده‏اند. در منابع اسلامی (قرآن و روایات) بیش از هر امری، مسئله تربیت و سازندگی انسان به چشم می‏خورد. رشد معنوی انسان و رسیدن او به کمالات، از مهم‏ترین برنامه‏های انبیا و کتاب‏های آسمانی بوده است. در این مقاله، به «امید» به عنوان یکی از عوامل مهم در تربیت انسان از دیدگاه قرآن و نقش سازنده آن اشاره می‏شود.
«امید» یک حالت روحی و روانی و برانگیزاننده انسان به کار و فعالیت است. به طور طبیعی، انگیزه بشر در کارهای اختیاری امید به نفع یا ترس از زیان است. در واقع، خوف و رجا به منزله نیروی اجرایی برای حرکت بوده، عامل مستقیم تلاش‏ها و رفتارهای انسانی است.
به مثال ذیل توجه کنید: مردی در بیابانِ پر از برف و یخ قطب شمال، راه خود را گم کرده است. او می‏داند در نقطه دوری پناهگاهی وجود دارد و باید خود را به آن برساند. تمام سعی خویش را به کار می‏بندد تا به آن پناهگاه برسد. اگر این فرد بسیار خسته و سرمازده باشد، دوست دارد روی زمین دراز بکشد و استراحت کند، ولی می‏داند در این صورت به خواب می‏رود و خواهد مرد. امید، او را به حرکت وامی‏دارد تا به هدف خویش برسد.
امید، که از معرفت و شناخت نسبت به مبدأ و معاد حاصل می‏شود، اساس همه تلاش‏های مفید و پرثمر انسانی و نیز منشأ اصلاح امور در جامعه و رسیدن شخص به سعادت ابدی است؛ همان‏گونه که ناامیدی و قطع امید نسبت به خدا و روز قیامت منشأ فسادها و تبه‏کاری‏ها و منتهی شدن کار انسان به شقاوت ابدی است.(1) همین که انسان به آینده‏ای روشن امید داشته باشد، احساس نیکو و حالتی شاد به وی دست داده، باعث نشاط وی می‏شود و در او انگیزه کار و تلاش ایجاد شده، او را به فعالیت‏های صحیح زندگی وادار می‏کند.(2)
همیشه خردمند امیدوار
نبیند بجز شادی از روزگار.
(فردوسی)
امید در قرآن
مسئله امید در فرهنگ اسلامی مطرح شده است. قرآن برای تشویق و ترغیب انسان به کارهای شایسته، بهره فراوانی از امید برده است. در ذیل، به چند آیه در این زمینه اشاره می‏شود:
خداوند نسبت به دیدار خود امید می‏دهد:
ـ «مَن کَانَ یَرْجُوا لِقَاء اللّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللّهِ لاَتٍ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ»(عنکبوت: 5)، کسی که به دیدار خداوند امید دارد [بداند که] اجل [او از سوی [خدا آمدنی است و اوست شنوای دانا.
امیدواران به لقای الهی، که همان مؤمنان هستند، باید بدانند که ملاقات با خداوند، وعده‏ای حتمی و قطعی از طرف پروردگار است، مرگ نیز پلی است که باید برای آن آمادگی داشت. بنابراین، لازم است امیدواران به تلاش و فعالیت روی آورند تا با سربلندی به لقای پروردگارشان برسند.
اگر امید در دل انسان وجود داشته باشد، منشأ اثر خواهد شد. نشانه بارز امید به خداوند و روز قیامت، انجام عمل شایسته است. قرآن می‏فرماید:
ـ «... فَمَن کَانَ یَرْجُوا لِقَاء رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صَالِحا وَلاَ یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدا» (کهف: 110)؛ هر کس امید به لقای پروردگارش (روز قیامت) دارد، باید عمل صالح بجای آورد و کسی را در عبادت پروردگارش شریک نسازد.
پس تنها راه رسیدن به رضایت خداوند و پاداش‏های وی، کارهای شایسته و پرستش خالصانه اوست. تا وقتی اخلاص و انگیزه الهی در عمل انسان نباشد رنگ عمل صالح به خود نمی‏گیرد. کسی که عمل شایسته ندارد، نباید به رحمت و آمرزش خدا امید داشته باشد.
شخصی به امام صادق علیه‏السلام عرض کرد: عده‏ای از یاران شما مرتکب گناه شده، می‏گویند: ما امید [به لطف و بخشش خدا[ داریم. امام فرمود: «دروغ می‏گویند؛ آنان پیرو ما نیستند، گروهی‏اند که آرزوهای [بی‏پایه] بر آنان غلبه یافته است. هر کس به چیزی امید دارد برای آن کار و فعالیت می‏کند، و هر کس از چیزی بترسد از آن فرار می‏کند.»(3)
حضرت علی علیه‏السلام می‏فرماید: «از کسانی مباش که بدون عمل شایسته، به آخرت امید دارند، و توبه را با آرزوهای دراز به تأخیر می‏اندازند.»(4)
باور به معاد، حتی در حد امید، اهرمی کارامد در گرایش به عمل است و در تنظیم زندگی سالم و تصحیح رفتارها و باورهای انسان نقش مهم دارد.
در آیه دیگری خداوند می‏فرماید:
ـ «إِنَّ الَّذینَ آمَنُواْ وَ الَّذینَ هَاجَرُواْ وَ جَاهَدُواْ فِی سَبیلِ اللّهِ أُوْلئِکَ یَرْجُونَ رَحْمَتَ اللّهِ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ» (بقره: 218)؛ آنان که ایمان آورده‏اند و کسانی که هجرت نموده و در راه خدا جهاد کرده‏اند، آنان به رحمت خدا امیدوارند، و خداوند آمرزنده مهربان است.
در آیه مزبور، امیدواری مؤمنان و مهاجرانِ مجاهد به رحمت خدا ذکر گردیده است. هرچند امید حالتی روانی است، ولی آثار آن در عمل آشکار می‏گردد. در واقع، آنان که در راه خدا هجرت و جهاد می‏کنند، می‏توانند ادعای امید به رحمت الهی داشته باشند.
چنان دارم امید از لطف یزدان  که زایل گردد از من ناتوانی.
(مسعود سعد)
ایجاد امید با توبه و شفاعت
انسان موجودی ضعیف بوده و در تمام مراحل زندگی نیازمند عنایت الهی است. نفس آدمی مؤثرترین عامل در انحطاط یا ارتقای اوست. بیشتر مردم مرتکب لغزش‏ها و نافرمانی خدا شده، در مبارزه با نفس شکست می‏خورند و در این هنگام است که ناامیدی به سراغ آنان آمده، حرکت قهقرایی در پیش می‏گیرند و برای همیشه از رستگاری و رسیدن به کمالات انسانی مأیوس می‏گردند. وقتی انسان راه بازگشت را به روی خویش مسدود می‏بیند، حاضر به تجدیدنظر در رفتار خود نیست و با توجه به تیرگیِ افق آینده‏اش، به هر سرکشی و طغیانی دست می‏زند. تجسّم اعمال زشت و سنگینی آن‏ها، همانند کابوسی وحشتناک بر روح انسان سایه می‏افکند و او را دچار اضطراب و فشار روانی می‏گرداند و بسا ممکن است تبدیل به افسردگی شود.
خداوند با عنایتی که به بندگان خویش دارد، راهی برای آنان قرار داده است تا هر قدر هم آلوده به گناه و نافرمانیِ حق باشند، راه نجات برایشان فراهم و امکان جبران مهیّا باشد؛ توبه و بازگشت به سوی پروردگار راهی است که خدا در برابر انسان‏ها قرار داده است تا از یأس و نومیدی بپرهیزند و بدانند آفریدگارشان پذیرنده افراد عاصی است. آیات توبه(5) نشان‏دهنده رحمت الهی نسبت به تمام بندگان هستند؛ چنان‏که هر کس با هر گناهی، اگر به طور حقیقی به سوی پروردگارش رود، با آغوش باز پذیرای او خواهد بود و گناهانش را می‏آمرزد.
اگر افراد مجرم در برنامه‏های غلط خود تجدیدنظر کنند، راه نجات برایشان باز است و از بیراهه به راه باز می‏گردند. در قوانین کیفری کشورها، قانونی به نام «عفو مجرمان بزرگ و زندانیانِ محکوم به حبس ابد، در صورت پشیمانی از جنایات گذشته» وجود دارد تا روزنه امیدی به زندگی برای آنان باشد. امید به زندگی برای این نوع زندانیان، مایه نشاط است تا حتی در زندان هم مشغول کار و فعالیت شوند و پس از رهایی، از دسترنج خود بهره ببرند. اگر چنین امیدی نباشد، نه نتها آنان هیچ‏گونه تلاشی انجام نمی‏دهند، بلکه در زندان دست به هر جنایتی می‏زنند.
احساس گناه یکی از عوامل اضطراب و افسردگی و مایه خستگی روح انسان است که باعث سرخوردگی در زندگی او می‏شود. فرد گنه‏کار احساس پوچی می‏کند و انگیزه ادامه زندگی را از دست می‏دهد و این موجب ناامیدی در او می‏شود.(6) فردی که برای خود آینده‏ای مبهم و تاریک ترسیم کرده است و وضعیت خود را نامشخص می‏داند، و یا در انتظار عذاب الهی پس از مرگ نشسته است، ناامیدی به سراغش می‏آید و او را دچار فشارهای روانی و اضطراب می‏سازد. اما اگر بداند که آمرزش الهی نصیب او خواهد شد، امید در او ایجاد شده، تلاش خویش را به کار می‏بندد تا مرتکب گناه نشود و اگر در صورت غفلت، مرتکب نافرمانی الهی شد، مأیوس نمی‏گردد.
آثار توبه
اگر به برخی از آثار توبه نظری بیفکنیم، خواهیم دید که هر کدام از این آثار به تنهایی نقش بسزایی در ایجاد امید و در نتیجه، به وجود آمدن نشاط در انسان خواهند داشت. در ذیل، به سه اثر توبه اشاره می‏شود؛ که هر کس توبه کند این آثار را مشاهده می‏کند:
1. محبوبیت تائب نزد خداوند
قرآن کریم درباره دوستی خداوند نسبت به فرد توبه‏کننده می‏فرماید: «... اِنَّ اللّهَ یُحِبُّ التَّوَّابینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ» (بقره: 222)؛ خداوند توبه‏کنندگان و پاکیزگان را دوست دارد.
پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمودند: «... لیس شی‏ءٌ اَحبُّ اِلیَ اللّهِ مِن مؤمنٍ تائبٍ، او مؤمنةٍ تائبةٍ»(7)؛ نزد خداوند هیچ چیز دوست داشتنی‏تر از مرد و زن توبه‏کننده نیست.
افراد آلوده دامن، که دل‏هایشان را با گناهان تیره کرده، روشنی امید را از دست داده‏اند، احساس می‏کنند در جامعه هیچ جایی برایشان نیست و از هیچ نوع احترام و منزلتی برخوردار نیستند؛ زمین و زمان با تمام گستردگی‏اش بر آنان تنگ می‏گردد. آنان پس از بازگشت به سوی رحمت الهی، علاوه بر اینکه توبه‏شان پذیرفته می‏شود، محبوبیت ویژه‏ای پیدا کرده، از جاه و مقام بلندی برخوردار خواهند گشت. بنده‏ای که محبوب خدا شد، دیگران حق ندارند با دیده تحقیر و فرد ستمکار به او بنگرند؛ زیرا رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله می‏فرمایند: «برای امّتم چهار حق قرار داده‏ام که آنان ملزمند رعایت کنند:
1. فرد توبه‏کننده را دوست بدارند.
2. ضعیف را مورد رحمت و مهربانی قرار دهند.
3. به نیکوکار کمک کنند.
4. برای گنه‏کار آمرزش بخواهند.»(8)
اینکه انسان بداند افراد جامعه و از همه مهم‏تر، پروردگارش او را دوست دارند، برایش بسیار لذت‏بخش است و در او نشاطی به وجود می‏آورد که انجام کارهای نیک را به دنبال دارد.
2. تبدیل گناهان تائب به حسنات
گناهانی را که فرد مرتکب شده از آن‏ها توبه کند، نه تنها خداوند می‏آمرزد و آن‏ها را نادیده می‏گیرد، بلکه آن‏ها را تبدیل به نیکی و پاداش می‏کند؛ می‏فرماید: «اِلاَّ مَن تَابَ وَآمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صَالِحا فَأُوْلَئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَ کَانَ اللَّهُ غَفُورا رَّحیما» (فرقان: 70)؛ مگر کسانی که توبه کنند و ایمان آورند و کار شایسته انجام دهند، پس خداوند بدی‏هایشان را به نیکی‏ها تبدیل می‏کند و خدا همواره آمرزنده مهربان است.
مشرکان به عذاب بزرگ الهی، که همراه با خواری آنان است، مبتلا می‏شوند. تنها افرادی از عذاب خداوند در امانند که توبه کنند و کار شایسته انجام دهند. در این صورت، خداوند به لطف و کرمش، گناهان بزرگ آنان را نادیده گرفته، گناهان کوچکشان را به حسنات تبدیل می‏کند و به جای هر گناه پاداش می‏دهد. و نیز آثار بدی را که گناه بر روح آنان در این دنیا داشته است برداشته، آثار نیک را جایگزین آن می‏سازد.
3. وسعت روزی توبه‏کننده
با توبه روزی توبه‏کننده در دنیا وسعت می‏یابد و روزی نیکو نصیب او می‏شود. توجه به این نتیجه که با توبه روزی انسان فراوان می‏گردد، باعث ایجاد امید و در نتیجه انجام اعمال صالح می‏گردد. خداوند در این زمینه می‏فرماید:
ـ «فَقُلْتُ اسْتَغْفِروُا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کَانَ غَفَّارا یُرْسِلِ السَّمَاء عَلَیْکُم مِّدْرَارا وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوَالٍ وَ بَنِینَ وَ یَجْعَل لَّکُمْ جَنَّاتٍ وَ یَجْعَل لَّکُمْ أَنْهَارا» (نوح: 10ـ12)؛ و گفتم: از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او همواره آمرزنده است؛ [تا] بر شما از آسمان باران پی در پی فرستد و شما را به اموال و پسران یاری کند و برایتان باغ‏ها قرار دهد و نهرها برای شما پدید آورد.
ـ «وَ أَنِ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَیْهِ یُمَتِّعْکُم مَّتَاعا حَسَنا إِلَی أَجَلٍ مُّسَمًّی...»(هود: 3)؛ و اینکه از پروردگارتان آمرزش بخواهید، سپس به درگاه او توبه کنید [تا اینکه] شما را با بهره‏مندی نیکویی تا زمانی معیّن بهره‏مند سازد.
این آیات بیان‏کننده پیوند دین با دنیا هستند که دین در زندگی همین دنیا تأثیر داشته، آبادکننده سرای دنیاست. در آیه اول، حضرت نوح علیه‏السلام با بشارت و تشویق به قوم لجوج خویش روی کرده، به آن‏ها وعده می‏دهد که اگر از شرک و گناه توبه کنید، پروردگارتان درهای رحمتش را به روی شما باز خواهد کرد؛ نه تنها گناهانتان را محو می‏سازد، بلکه باران‏های مفید، بموقع و پربرکتِ آسمان را پی درپی بر شما فرو می‏فرستد؛ بارانی که مایه روزی شماست، که اگر نباشد گرفتار قحطی و گرسنگی می‏شوید، و نیز اموال و فرزندان (سرمایه‏های انسانی) شما را افزون ساخته، برایتان باغ‏های سرسبز و خرّم و نهرهای جاری قرار می‏دهد.(9) این نعمت‏ها ویژه یک گروه نبوده و شامل تمام افرادی می‏شوند که به چنین دستوری عمل کنند؛ زیرا حضرت علی علیه‏السلام می‏فرماید: «طلب آمرزش [از خداوند[ روزی را فراوان می‏گرداند. زیاد استغفار کنید تا روزی را به سوی خود جلب کنید.»(10)
در آیه دوم، خداوند با لطف و مهربانی خطاب به مردم می‏فرماید: از گناهان خویش استغفار جویید و از آلودگی‏ها، خود را شست‏وشو دهید و به سوی پروردگارتان باز گردید، که اگر به این دستورات جامه عمل بپوشانید تا پایان عمر، شما را از زندگی سعادت‏بخش این دنیا بهره‏مند خواهم ساخت.
شفاعت
«شفاعت» در لغت به معنای میانجیگری، وساطت و پا در میانی کردن است(11) و در قرآن بدین مفهوم است که فرد گنه‏کار با داشتن برخی جنبه‏های مثبت، همچون ایمان و انجام برخی اعمال شایسته، شباهتی با اولیای الهی پیدا کرده، آنان با عنایات خود او را به سوی کمال سوق دهند و از پیشگاه ربوبی برای او درخواست آمرزش کنند.
اعتقاد به شفاعت نیز پدیدآورنده امید در دل گنه‏کاران بوده و مایه نشاط، ادامه فعالیت و بازگشت آنان از نیمه راه زندگی به سوی خدا می‏گردد. اگر مفهوم شفاعت به طور صحیح شناخته شود، نه تنها موجب جرئت بر گناه و نافرمانی پروردگار نمی‏گردد، بلکه سبب می‏شود تا نور امید در دل عده‏ای ایجاد شود و بتوانند به وسیله اولیای الهی آمرزش خدا را نسبت به گذشته تاریک خود جلب کنند و از عصیان و سرپیچی دست برداشته، به سوی حق بازگردند.
شفاعت موجب می‏شود تا گنه‏کاران بتوانند سرنوشت خود را تغییر داده، دیگر دنبال کارهای ناپسند نروند و از هم اکنون به کمک اولیای الهی تصمیم راسخ خود را بگیرند که از شیطان پیروی نکرده، از فرامین الهی اطاعت کنند و با این کار درهای سعادت را بر روی خویش باز کنند.
علت وضع شفاعت این است که در افراد امید ایجاد شود. بسیاری از افراد بر اثر غلبه هوای نفس مرتکب گناهان سنگین شده، به دنبال آن روح ناامیدی بر آنان چیره می‏شود؛ آنان گرفتار یأس از بخشودگی در پیشگاه خدا می‏شوند و چون راه بازگشت را به سوی خود بسته می‏بینند، حاضر به تجدیدنظر در رفتار خود نمی‏گردند و با توجه به تیرگی افق آینده، به آلودگی بیشتر دست می‏زنند و در گناهان غوطه‏ور می‏شوند. امید به شفاعتِ اولیای خدا به آن‏ها نوید می‏دهد که اگر همین جا توقف کنند و خود را اصلاح کنند، از راه شفاعت، گذشته‏شان جبران می‏شود.
از سوی دیگر، یکی از مهم‏ترین شرایط شفاعت، اذن و اجازه خداوند است، که اگر اجازه او نباشد هیچ کس قادر بر شفاعت نیست.(12) کسی که امید و انتظار شفاعت دارد باید اجازه پروردگار را به نحوی فراهم سازد؛ یعنی کارهای خداپسندانه انجام دهد تا به مقام رضایت الهی برسد؛ زیرا امام صادق علیه‏السلام می‏فرمایند: «هر که می‏خواهد از شفاعتِ شفاعت‏کنندگان نزد خداوند بهره‏مند شود، باید در جست‏وجوی رضایت خداوند باشد.»(13)
شفاعت همچنین موجب رابطه معنوی با اولیای الهی می‏شود. کسی که خواهان شفاعت است تلاش می‏کند تا با آنان رابطه داشته باشد، از آنان پیروی کند و کارهای خلاف شأن آنان انجام ندهد.
با توجه به تمام این‏ها، شفاعت یک عامل سازنده و بازدارنده است که می‏تواند از یک فرد مجرم و جنایت‏کار، شخصی صالح و کارامد بسازد.
شفاعت برای این است که روزنه امید را در دل انسان‏ها باز بگذارد، افراد برای اینکه مشمول آن شوند باید کوشش کنند تا کارهای شایسته‏ای از خود نشان دهند؛ زیرا شفاعت ویژه کسانی است که روابط خود را با خدا و اولیای دین حفظ کرده‏اند، نه افرادی که یکسره در گناه بوده، در عمر خود هیچ اطاعتی انجام نداده‏اند، که در این صورت، اینان هرگز مشمول شفاعت نخواهند بود.
اینکه انسان بداند چه در دنیا و چه در قیامت می‏تواند با اولیای الهی ارتباط پیدا کرده، آنان را واسطه درگاه خداوند قرار دهد که آنان برای او طلب آمرزش کنند و به دلیل نزدیکی‏شان با پروردگار بتوانند رحمت او را برای انسان جلب کنند و در قیامت برای نجات از عذاب الهی و یا برای بالا رفتن درجه‏اش، او را شفاعت با اذن خداوند کنند، امید فراوانی در او ایجاد می‏کند و او را به فعالیت و تلاش وامی‏دارد و او را از کسالت، تنبلی و خمودی باز می‏دارد. شفاعت مایه امید است؛ اگر نباشد موجب یأس می‏شود، و ناامیدی باعث دلهره و فشارهای روانی در انسان می‏گردد و اگر شدت یابد به افسردگی منجر می‏شود.
ناامیدی و زیان‏های آن
چنانچه اشاره شد، امید در زندگی انسان، باعث انجام کارهای شایسته و تلاش‏های مفید و پرثمر می‏شود. انسان امیدوار، هم در این دنیا راحت و سالم زندگی می‏کند و هم در آخرت از نعمت‏های فراوان الهی بهره‏مند می‏گردد. در برابر امید، ناامیدی قرار دارد که زیان‏های فراوانی برای فرد و جامعه به دنبال دارد. کسی که به علل گوناگونی همچون تبلیغات دشمن، عجول بودن و فقدان آینده‏نگری، احساس ناتوانی، احساس خود کم‏بینی و مشکلات جسمی، به زندگی در این دنیا امید ندارد، و کسی که از آمرزش پروردگار پس از مردن ناامید است، برنامه‏ای نیز برای بهره‏مندی از آن ندارد، زندگی را هیچ و پوچ می‏داند. او از هم اکنون ناراحت است که چه پیش خواهد آمد، و چه سرنوشتی در انتظار اوست. از این‏رو، به هیچ کار مهمی دست نمی‏زند و هیچ اقدام مثبتی انجام نمی‏دهد و چون امیدی به آینده ندارد، مرتکب جنایات بزرگ و خطرناگ می‏شود. روان‏شناسان برای افسردگی نشانه‏هایی ذکر کرده‏اند که یکی از آن‏ها نومیدی است. فرد افسرده نسبت به آینده بدبین و نومید بوده و بوی بهبودی از اوضاع جهان احساس نمی‏کند.(14) فرد نومید احساساتی همچون تنهایی، وازدگی، غمزدگی و بیروحی دارد که این امر منجر به سرخوردگی بیشتر او می‏شود.(15)
در آیه‏ای خداوند درباره نومیدی به سبب کم‏ظرفیتی انسان می‏فرماید: «وَ لَئِنْ أَذَقْنَا الإِنْسَانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْنَاهَا مِنْهُ إِنَّهُ لیؤوسٌ کَفُورٌ وَلَئِنْ أَذَقْنَاهُ نَعْمَاء بَعْدَ ضَرَّاء مَسَّتْهُ لَیَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّیِّئَاتُ عَنِّی إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ»(هود: 9ـ10)؛ و اگر از جانب خود رحمتی به انسان بچشانیم، سپس آن را از وی باز گیریم قطعا نومید و ناسپاس خواهد شد؛ و اگر پس از محنتی که به او رسیده است نعمتی به او بچشانیم، حتما خواهد گفت: گرفتاری‏ها از من دور شد. بی‏گمان، او شادمان و فخرفروش (خودستای) است.(16)
افراد کوته‏نظر، که تنها زمان حال خود را دیده، از امور دیگر غافلند، هنگام از دست دادن امکانات و موهبت‏های مادی، از رحمت الهی ناامید شده، تدبیر خداوند را در هستی منکر می‏شوند. چون انسان از نظر روحی و روانی ضعیف است، وقتی خداوند برخی نعمت‏های دنیوی را به او داد، سپس باز ستاند، ناامید شده، تصور نمی‏کند که دیگر آن نعمت‏ها به سویش بازگردند. گویا امکانات مادی را حق مسلّم خود دانسته، خدا را مالک آن‏ها نمی‏شناسد. چنین افرادی پس از گذر از سختی‏ها و دست‏یابی به موهبت‏های دنیوی، به شادمانی بسیار، تکبّر، و فخرفروشی، که صفات نکوهیده‏ای هستند، مبتلا خواهند شد و آنچنان به خود مغرور می‏گردند که تصور می‏کنند همه مشکلات و ناراحتی‏های آن‏ها برطرف شده‏اند، و هرگز باز نخواهند گشت. بدین دلیل، شادی و سرمستی بی‏حساب و فخرفروشی بیجا به حدی سر تا پای آنان را فرا می‏گیرد که از شکر نعمت‏های پروردگار غافل می‏مانند.
این افراط و تفریط بلای بزرگی است که اینان بدان مبتلا شده‏اند؛ زیرا سبب می‏شود اینان هرگز نتوانند در زندگی موضعی متعادل و صحیح داشته باشند؛ گاه مغرور و متکبر و گاه ناامید می‏شوند. از این‏رو، دایم در حال تشویش و دلهره‏اند. فقط افراد با ایمان، که روحی بلند و سینه‏ای گشاده (شرح صدر) دارند و در برابر شداید و حوادث سختِ زندگی صبر را پیشه خود ساخته‏اند و در همه حالات از کارهای شایسته فروگذار نمی‏کنند از این دو حالت افراط و تفریط بیرونند؛ آنان هنگام فراوانی نعمت مغرور نمی‏شوند و خدا را فراموش نمی‏کنند، و هنگام سختی‏ها و مصیبت‏ها از رحمت خدا ناامید نمی‏گردند و به تدبیر او در هستی کافر نمی‏شوند.(17) به همین دلیل، برای اینان آمرزش از گناهان و پاداش بزرگ الهی (بهشت) خواهد بود.
پس راه مبتلا نشدن به یأس دو امر است: 1. صبر و تحمّل مشکلات؛ 2. ایمان به این واقعیت که نعمت‏ها در ید قدرت الهی‏اند؛ به هر کس بخواهد و مصلحت بداند می‏دهد، و از هر کس بخواهد می‏گیرد، و به آنکه گرفته است، می‏تواند بازگرداند.
خداوند در آیاتی چند بشر را از ناامیدی باز داشته است؛ از جمله در آیه 53 سوره زمر می‏فرماید: «قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَی أَنفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ ...»؛ بگو ای بندگان من که بر خویشتن زیاده‏روی روا داشته‏اید، از رحمت خدا نومید مشوید.
به دلیل فراوانی ضرر نومیدی، خداوند با لحنی آکنده از محبت و لطف، آغوش رحمت خویش را باز کرده و فرمان عفو عمومی صادر کرده است؛ می‏فرماید: به بندگان گنه‏کار من بگو: هر اندازه گناه کردید، مبادا از رحمت الهی ناامید شوید، بلکه با توبه کارهای زشت خویش را تدارک کنید. از آیه استفاده می‏شود که ناامیدی از گناهان بزرگ است.
امام صادق علیه‏السلام می‏فرمایند: «... ناامیدی از رحمت خداوند، از بزرگ‏ترین گناهان نزد پروردگار است.»(18)
ناامیدی را خدا گردن زده است
چون گنه مانند طاعت آمده است
کوی نومیدی مرو، امیدهاست  سوی تاریکی مرو، خورشیدهاست.
(مولوی)
حضرت علی علیه‏السلام در ضرر ناامیدی می‏فرماید:
ـ «فقیه (و دین‏شناسِ) کامل کسی است که مردم را از آمرزش و مهربانی خداوند ناامید نسازد و از عذاب ناگهانی ایمن نسازد.»(19)
ـ «... اگر نومیدی بر [دل] چیره شود، تأسّف خوردن آن را از پای درآورد.»(20)
ـ «بزرگ‏ترین بلا [برای انسان] قطع شدن امید است.»(21)
ـ «ناامیدی آدم را از پا در می‏آورد.»(22)
ـ «قرنت الهیبةُ بالخیبةِ؛ ترس با ناامیدی همراه است.»(23)
ـ «تعجب می‏کنم از کسی که [از رحمت خداوند] ناامید است، در صورتی که وسیله رستگاری با اوست که آن استغفار کردن است.»(24)
برخی آیات، قطع امید نسبت به خدا و روز قیامت را منشأ فسادها، تبه‏کاری‏ها، انجام کارهای ناپسند، طغیان و سرکشی و منتهی شدن کار انسان به شقاوت ابدی می‏دانند (یونس: 7 و 8 و 11 و 15 / فرقان: 21).(25)
امید به رحمت خداوند، که قدرت بی انتها دارد، مطابق فطرت انسان است. اما اگر فطرت پوشیده شود ناامیدی به سراغ او می‏آید. یأس از رحمت پروردگار محدود کردن رحمت او و نیز عفو و آمرزش الهی را نادیده گرفتن است؛ چنان‏که امید محرّک انسان به فعالیت و تلاش بود، ناامیدی سبب بازماندن او از عمل و دست کشیدن از جدیّت در کارها و بریدن از بندگی خداست.
از دام‏های بزرگ شیطان این است که در ابتدا بنده را فریب می‏دهد و با گناهان کوچک و بزرگ او را مشغول می‏سازد و چون مدتی بدین صورت با او بازی کرد، اگر باز در او نورانیتی دید که احتمال توبه و بازگشت به سوی حق در او وجود داشت، او را به یأس از رحمت می‏کشاند و به او می‏گوید: از تو گذشته و کار تو اصلاح‏پذیر نیست. این دام بزرگی است که شیطان بر سر راه بندگان گذارده، تا آنان را از درگاه پروردگار روی گردان کند. اگر چنین حالتی برای فردی پیش آمد، ضررهای فراوانی برای خود و دیگران دارد. چنین فردی دنبال فعالیت نمی‏رود و از زندگی دنیا باز می‏ماند، و چون امیدی به زندگی ندارد دچار خمودی و افسردگی می‏شود و همه چیز و همه کس را با دیده زشت و باطل می‏بیند، و چون برای آخرت نیز کار شایسته‏ای انجام نداده است، پس از مرگ، از عذاب الهی در رنج است.
فرد مؤمن دایم بین خوف و رجا (بیم و امید) قرار دارد؛ بدین معنا که او از یک سو، به فقر و نداری خود نگاه می‏کند که سرتا پا نقص و کمبود است، از خود هیچ‏گونه کمال، عزّت و توانایی ندارد و آنچه دارد همه از خداوند است. او از عبادت‏های خود بیم دارد، چه رسد به گناهان و نافرمانی‏هایش از پروردگار؛ و از سوی دیگر، به رحمت گسترده الهی، که تمام عالم را فرا گرفته است، نظر افکنده، امید دارد که این رحمت شامل او نیز می‏شود.(26)
بدین روی، امام صادق علیه‏السلام می‏فرماید: «در سفارشات لقمان به فرزندش امور عجیبی بود؛ عجیب‏ترین آن‏ها اینکه از خداوند آن‏گونه بترس که اگر در درگاه او خوبی‏های جن و انس را آوردی، تو را عذاب می‏کند؛ و به خدا این‏گونه امیدوار باش که اگر گناهان جن و انس را بیاوری تو را می‏آمرزد.» سپس امام فرمودند: «هیچ بنده مؤمنی نیست جز اینکه در دل او دو نور است: نور امید و نور بیم، که اگر هر کدام را وزن کنند بر دیگری نچربد.»(27)
••• پی‏نوشت‏ها
1ـ ر.ک: محمدتقی مصباح، اخلاق در قرآن، تحقیق و نگارش محمدحسین اسکندری، قم، مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره)، 1376، ج 1، ص 400.
2ـ حتی بیمارانی که مرگ آنان نزدیک است، با امیدِ به آینده می‏توانند روحیه خویش را حفظ کرده، روزها، هفته‏ها و ماه‏ها درد و رنج را به راحتی تحمل کنند. (ر.ک: الیزابت کوبلر، پایان راه (پیرامون مرگ و زندگی)، تهران، رشد، 1379، ص 142 / غلامحسین معتمدی، انسان و مرگ (درآمدی بر مرگ‏شناسی)، تهران، نشر مرکز، 1372، ص 40)
3ـ محمدبن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 68.
4ـ نهج البلاغه، ص 663، حکمت 150.
5ـ شوری: 25 / نساء: 145 و 146 / هود: 99 و... .
6ـ ر.ک: ناتانیل براندن، روان‏شناسی حرمت نفس، ترجمه جمال هاشمی، تهران، مترجم، 1376، ص 241.
7ـ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 6، ص 21، ح 15.
8ـ همان، ج 6، ص 20، ح 10.
9ـ ر.ک: ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج 25، ص 68.
10ـ عبدعلی جمعه حویزی، نور الثقلین، ج 5، ص 424، ح 13 و 14.
11ـ ر.ک: راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص 457.
12ـ «یَوْمَئِذٍ لا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَرَضِیَ لَهُ قَوْلاً» (طه:109)؛ در آن روز شفاعت [به کسی] سود نبخشد، مگر کسی را که [خدای] رحمان اجازه دهد و سخنش او را پسند آید. و نیز ر.ک: انبیاء: 28.
13ـ عبدعلی جمعه حویزی، پیشین، ج 5، ص 53، ح 61.
13ـ «... فرد افسرده تقریبا همیشه آینده را با بدبینی و نومیدی زیاد می‏بیند. او معتقد است که اقدامات وی، حتی اگر بتواند از عهده آن‏ها برآید، محکوم به شکست هستند. ... فرد افسرده به تعداد زیادی دلیل برای شکست آینده مجهّز است، و اصلاً دلیلی برای موفقیت نمی‏بیند.» «وقتی از یک بیمار افسرده سؤال می‏شود که چه احساسی دارد، رایج‏ترین صفت‏هایی که به کار می‏برد عبارتند از: غمگین، دمغ، بدبخت، درمانده، ناامید، تنها، ناخشنود، اندوهگین، بی‏ارزش، شرمنده، حقیر، نگران، بی‏مصرف، گناه‏کار.» (دیوید روزنهان و دیگران، روان‏شناسی نابهنجاری آسیب‏شناسی روانی، ترجمه یحیی سیدمحمدی، تهران، ارسباران، 1379، ج 2، ص 11 و 6.)
15ـ ر.ک: غلامحسین معتمدی، پیشین، ص 39.
16ـ شبیه آیه مزبور، آیه 83 سوره اسراء است که خداوند می‏فرماید: «وَ إِذا أَنْعَمْنَا عَلَی الإِنسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَی بِجَانِبِهِ وَ إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ کَانَ یَؤُوسا»؛ (و چون به انسان نعمت ارزانی داریم، روی می‏گرداند و پهلو تهی می‏کند و چون آسیبی به وی رسد نومید می‏گردد.) فردِ بدبین چون توجیه عقلانی و منطقی صحیحی از رابطه خود با اجتماع و هستی ندارد، حوادث را نسبت به خود به صورت تحمیل می‏نگرد. بنابراین، احساس فشار روانی می‏کند و دچار ناامیدی می‏گردد.
17ـ ر.ک: ناصر مکارم شیرازی و دیگران، پیشین، ج 9، ص 31 / علی‏اکبر هاشمی رفسنجانی و دیگران، تفسیر راهنما، ج 8، ص 30.
18ـ محمدبن یعقوب کلینی، پیشین، ج 2، ص 544، ح 3.
19ـ نهج‏البلاغه، حکمت 90.
20ـ نهج‏البلاغه، حکمت 108.
21ـ آمدی، پیشین، ج 1، ص 180.
22ـ همان، ج 2، ص 81.
23ـ نهج‏البلاغه، حکمت 21.
24ـ آمدی، پیشین، ج 2، ص 36.
25ـ برای تفصیل مطلب رجوع کنید به: محمدتقی مصباح، پیشین، ج 1، ص 402.
26ـ ر.ک: امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، 1380، ص 129.
27ـ محمدبن یعقوب کلینی، پیشین، ج 2، ص 55، ح 1.



لیست کل یادداشت های این وبلاگ