سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : دانش را در بند کنید . عرض کردم : در بند کردن آن چگونه است؟ فرمود : نگارش آن . [عمرو بن العاص]
 
چهارشنبه 90 اردیبهشت 14 , ساعت 12:22 عصر


بررسی نقش دین در بهداشت روانی و فرآیندهای روان درمانی
مقدمه
• به هستی یزدان گواهی دهیم روان را به دین آشنایی دهیم
• روان را به دین آشنایی دهیم روان را به دین آشنایی دهیم
هنگامی که انسان دردمند و تنها, ناامید از کمک دیگران در کاهش دردهای جسمی یا روانی خود راهی به جایی نمی یابد, هنگامی که امید بهبودی از بیمار مبتلا به اختلال روانی یا جسمانی با سیری مزمن و پیش رونده سلب می شود و درمان های کلاسیک کمکی به او نمی کنند, تنها راهی که برای نجات از اضطراب, افسردگی و دردهای جان کاه او باقی می ماند یاری جستن از ایمان و باور دینی است (کالابرس, 1987). باور به قدرت خداوند و نیایش او و سر نهادن به خواست و اراده الهی, در تسکین دردها به انسان توان تحمل می دهد. در این حال است که نیازهای روحی تأمین می شوند, سرمایه های اخلاقی تبلور می یابند و انسان توان آن را می یابد که از جسم خود دور گردد و درد را حس نکند, یا آن چنان آرامش یابد که تنش را تجربه ننماید (گالانتر, 1982).
رفتارهایی از قبیل, توکل به خداوند, صبر, دعا, زیارت و غیره می توانند از طریق ایجاد امید به نگرش های مثبت باعث آرامش درونی فرد شوند. باور به این که خدایی هست که موقعیت ها را کنترل می کند و مسئول عبادت کننده هاست, تا حد زیادی اضطراب مرتبط با موقعیت را کاهش می دهد, به طوری که اغلب افراد مؤمن, ارتباط خود را با خداوند مانند ارتباط با یک دوست بسیار صمیمی توصیف می کنند و معتقدند که می توان از طریق اتکاء و توسل به خداوند, اثر موقعیت های غیر قابل کنترل را به طریقی کنترل کرد (کرال و شیهان, 1989).
افراد متدین به هر نسبت که ایمان قوی و محکم داشته باشند از بیماری های روانی مصون تر هستند. از جمله آثار ایمان دینی آرامش خاطر است. ایمان دینی به حکم این که به انسان که یک طرف معامله است, نسبت به هیجان که طرف دیگر معامله است, اعتماد و اطمینان می بخشد, دلهره و نگرانی نسبت به رفتار جهان را در برابر انسان از میان می برد و به جای آن به او آرامش خاطر می دهد (مطهری, 1375).
به عقیده بوالهری (1376) دین, روان شناسی و روان پزشکی از بدو ظهور و گسترش فعالیت های خود, اهداف مشترکی چون اصلاح احساسات, تفکرات و رفتارهای فردی و گروهی داشته اند.
از نظر داویدیان (1376) ایمان, معتقدات مذهبی, دستورات دینی, مراسم و آیین های مذهبی همه عواملی هستند که می توانند در امر درمان و پیش گیری از اختلالات روانی به نحو مؤثری به کار برده شوند به شرط آن که, روش بکارگیری آنها آموخته شود و موارد استفاده از آنها شناخته شود, مخصوصاً این که افراد, چه سالم و چه بیمار, و چه درمان گر و درمان شونده, از لحاظ درجه ایمان و میزان دین داری تفاوت های فاحشی با یک دیگر دارند. برخورد آنها با مسایل دینی متفاوت است و انتظارات آنان از دین یکسان نیست.
از آن جا که در بسیاری از رویکردهای مشاوره به ویژه رویکردهای انسان گرایانه توجه به خواسته ها, ارزش ها, تمایلات و اعتقادات مراجع مورد تأکید می باشد, در استفاده از رویکرد درمانی در جامعه اسلامی نگرش اسلام به انسان, آفرینش هدف مند وی که در جهان بینی افراد مسلمانان و نگرش آنان به زندگی نمودار می گردد, در درمان بسیاری از اختلالات نوروتیک نظیر اضطراب, افسردگی و وسواس می بایست مورد توجه درمان گر قرار گیرند. به استناد این مطلب که استفاده از نگرش, آموزش ها, آداب و عبادات دینی در قالب رویکردهای شناخت درمانی و رفتار درمانی نتایج مطلوب تر درمانی را در درمان افراد معتقد به دین دربردارد, بدیهی است به عنوان یک اصل در هر برنامه ریزی درمانی علاوه بر ارزیابی آسیب شناختی, دیدگاه ها, ارزش ها و اعتقادات فرد مراجع در کنار ویژگی های جمعیت شناختی و سایر اطلاعاتی که در یک مصاحبه تشخیصی گردآوری می گردد, می بایستی مورد توجه و ارزیابی قرار داده شود تا به عنوان خزانه فکری مراجعه کننده در فرایند درمان مورد بهره برداری قرار گیرد. امر خطیری که متقدمین علم روان شناسی بدان توجه زیادی نشان می دادند و پس از یک دوره انکار این وجه مهم انسانی توسط درمان گران, اخیراً نیز توسط بسیاری از نویسندگان مورد تأکید قرار گرفته و برای چاپ تجدیدنظر شده DSM1نیز توصیه شده است (بیان زاده, 1376).
روان درمانی دینی رویکردی نوین در درمان بیماری های روانی و اختلالات عاطفی است که به تحقیق می توان ریشه آن را در کارهای یونگ پیدا کرد. دین و سلامت روان هر دو به منزله یک سیستم با عوامل بی شماری در ارتباط هستند. آن طور که واندرزاندن (1993) می گوید در گذشته های دور و حتی در حال حاضر در بعضی از نقاط, مسئولیت درمان بیماران با افرادی است که با نیروی مافوق طبیعی کار می کنند (رمضانی, نوبای نژاد و بوالهری, 1376).
استفاده از روش های دینی در درمان بیماری های روانی در دو دهه اخیر مورد توجه و بررسی پژوهش گران و روان درمان گران قرار گرفته است و گزارش های چندی در خصوص اثربخشی این روش انتشار یافته است (اظهر, وارمه و داراپ, 1994; اظهر و وارمه, 1995; پریستر, 2001). براساس یافته های اکثر پژوهش ها به نظر می رسد که بیماران دارای مشکلات روان شناختی با توجه به داشتن زمینه های دینی, از روان درمانی هایی که محتوای دینی نیز دارد, بیشتر بهره خواهند گرفت. به عبارتی, به نظر می رسد که اضافه کردن یک برنامه بر پایه قواعد دینی در بهبود علائم بیماری نقش مؤثری داشته باشد (بیان زاده, 1376; دادفر, 1376).
اعتقادات و اعمال دینی, نیاز انسان در جهان هستی است. نیاز به فهمیدن مبدأ وجود, هدف زندگی و نقش انسان در زندگی, نحوه ارتباط انسان با دیگران و پاسخ انسان به جهان هستی از جمله این نیازهای دینی است. این نیاز بشر در تمام دوران و در تمام جوامع مطرح بوده است (ساچمن و ماتیوز, 1988).
نقش دین در رابطه با بهداشت و شفا از قرون بسیار دور شناخته شده بود. در طول هزاران سال, دین و پزشکی در مداوا و کاهش رنج های انسان شریک یک دیگر بوده اند (همان منبع). اما نقش دین در مورد اساس وجودی انسان و شفای انسان موضوع پژوهش های چندانی قرار نگرفته است (لارسون و همکاران, 1986). شاید فقدان بررسی های دقیق علمی ناشی از اثرات باقیمانده انقلاب علمی رنسانس باشد. رشد و اوج گیری موفقیت های علمی در این دوران تنش جدیدی ایجاد نمود و نهایتاً پزشکی و دین را جدا نمود و بدین امر منجر گردید که دین به مراقبت از روح و پزشکی به مراقبت از بدن و سپس روان محدود گردید. به این ترتیب, مذهب فقط و فقط به ایمان محدود گردید که بنا به ماهیتش قابل تصدیق و اثبات نبود و از این رو پژوهش های غیر علمی و پژوهش هایی که متکی بر داده ها نبود, اجرا گردید. در نتیجه بررسی های علمی اندکی در مورد تأثیر دین بر سلامتی صورت گرفت. این در حالی است که دین هم چنان عاملی اصلی در زندگی بسیاری از انسان هاست و اعمال مذهبی به طور رایجی در جمعیت عادی وجود دارد. با وجود آمارهای چشم گیر در مورد تأثیر دین بر زندگی مردم, پژوهش گران به اثر این متغیر در بهداشت و سلامت جسمانی و روانی غفلت کرده اند و فقط در سال های اخیر است که باور و اعتقادات دینی مورد پژوهش علمی قرار گرفته اند (همان منبع).
امروز بیش از هر زمان دیگر نیازمند تفکر و اندیشه در باب تأثیرگذاری تقیدات دینی بر تمامی امور انسانی به ویژه مسائل عاطفی و روحی هستیم. امروزه بسیاری از اندیشمندان و صاحب نظران بر این باورند که مذهب تأثیر انکارناپذیری بر سلامت روح و جسم و دیگر ابعاد زندگی بشر دارد, و در میان ادیان الهی, دستورات اسلام پیرامون بهداشت جسم, روان و سایر امور کامل ترین فرامین است, به ترتیبی که طبقه بندی رفتار از نظر اسلام متأثر از مفاهیم بهنجار و نابهنجار است. افزون بر آن, رفتار دارای دو بعد دیگر شامل: (1) بعد اعتقادی; یعنی موضع گیری فلسفی در قبال هستی و (2) بعد روانی است. تا زمانی که سلامت و بهنجاری اعتقادی حاصل نشود, سلامت روانی هم حاصل نمی شود. باید گفت که این دو صفت به طور اجمالی رفتار اسلامی فرد مقید و پایبند را نشان می دهند, یعنی رفتار سالم و بهنجار را در تمامی معانی آن (مطهری, 1375).
بسیاری از فرهنگ ها افزون بر درمان های پزشکی کلاسیک, روش های سازمان یافته ای برای مقابله با بیماری های بدنی و روانی در خود دارند. در این راستا همواره ایمان و اعتقاد دینی دارای اهمیت بوده و درمان مبتنی بر ایمان به خداوند به عنوان نیروی مافوق طبیعت, سابقه ای دیرینه در بین پیروان ادیان گوناگون داشته است (نس و وینتروب, 1981). گرچه امروزه درمان بیماری های بدنی و روانی در پزشکی مبتنی بر استفاده از روش های مرسوم پزشکی, فیزیکی و شیوه های متداول روان درمانی است و بیشترین تأکید در این روش ها در کتب آموزشی مشاهده می شود, بررسی های بین فرهنگی که توسط روان پزشکان, روان شناسان و متخصصین مردم شناسی انجام شده نشان می دهد که رابطه ایمان و اعتقاد دینی با بهبودی نه تنها در جوامع شرقی بلکه در پیروان ادیان سراسر جهان موضوعی ثابت شده است. بنابراین, استفاده از این نیروی بالقوه در بهبودی بیماری های بدنی و اختلالات هیجانی و رفتاری آثار مؤثر درمانی را دربر دارد (فاوازا, 1982).
باید به یاد داشت که بروز بیماری صرفاً تحت تأثیر عوامل فیزیکی و زیستی نبوده و جسم و روان هر دو در بروز بیماری مؤثرند. تردیدی نیست که پزشکی نوین پیش رفت های زیادی نموده و سیر شتابانی نیز در دست یابی به دقیق ترین روش ها برای درمان بیماران دارد. تکنولوژی جدید پزشکی با پیچیده ترین ابزارها به کمک پزشکان آمده و آخرین روش های تشخیصی جراحی و طبی از یک سو; و شیوه های دقیق روان درمانی مبتنی بر تازه ترین یافته های روان شناختی از سوی دیگر برای درمان و کاستن دردهای جسمی ـ روانی انسان به کار گرفته می شود, با این حال انسان دردمند در چنگال بسیاری از بیماری ها اسیر مانده و این پیش رفت ها گره گشای مشکلات نمی گردد. از آن جا که بینش و ارتقاء انسان به دین و ایمان به اصول الهی در بهبود سیر بیماری, کاستن از درد و رنج و افزایش تحمل عوارض بیماری نقش تعیین کننده دارد, به کارگیری این نیروهای بالقوه و ارزش مند, دارای اهمیت است.
بهترین شیوه برای بررسی نقش دین در سلامت روان و فرآیندهای روان درمانی این است که کنش دین را از لحاظ روان شناختی به چند جنبه تقسیم نماییم. آن گاه در هر جنبه به بررسی شواهد پژوهشی موجود بپردازیم تا نتیجه گیری آسان شود. می توان شواهد پژوهشی و تجربی نقش دین از لحاظ روان شناختی را در شش محور زیر طبقه بندی کرد:
1. دین و بهداشت روانی;
2. دین و مقابله با فشار روانی;
3. مقابله های دینی و سلامت روان;
4. دیدگاه افراد دینی در مورد جهان;
5. چگونگی پاسخ افراد متدین به مداخله های روان درمانی و مشاوره ای;
6. فنون دینی مورد استفاده در روان درمانی.
ا . دین و بهداشت روانی
همان طور که قبلاً ذکر گردید الیس (1981) معتقد بود که دین با غیر منطقی بودن در ارتباط است. این اعتقاد الیس, برخی از اندیشمندان را بر آن داشت تا به کنکاش در مورد درستی یا نادرستی این فرضیه بپردازند. برگین, رینولدز و سالیوان (1991) با فرا تحلیل, 24 مقاله پژوهشی, به بررسی رابطه بین دین و بهداشت روانی پرداختند و نتیجه گرفتند که پژوهش های انجام شده در این مورد به طور کلی نشان داده اند که مذهب تأثیر منفی بر بهداشت روانی ندارد. در مجموع, رابطه بین دین و بهداشت روانی مثبت است. با این وجود, افرادی که دارای دین درونی هستند; یعنی معتقدند که دین در ذات آنها ریشه دارد, در مقایسه با افرادی که دین بیرونی دارند; یعنی دین را وسیله ای برای دست یابی به چیز دیگری می دانند, بهداشت روانی مثبت تری دارند. افراد دارای مذهب درونی, سلامت روان بالاتری دارند و افراد دارای دین بیرونی احتمالاً پی آمدهای منفی تری را تجربه می کنند (دوناهو, 1985). لیکن آن چه در این پژوهش ها مبهم است عدم صراحت در تعریف بهداشت روانی است. پژوهش ها درابتدا, بهداشت روانی را یا به صورت فقدان مشکلات روان شناختی و یا به صورت وجود رفتار جامعه گرایانه (یا هر دو) در نظر می گرفتند. یافته عمده چنین پژوهش هایی این است که مفهوم بهداشت روانی مقوله ای پیچیده بوده و ارتباط آن با دین به تعریف بهداشت روانی یا دین هر دو بستگی دارد. برگین, بهداشت روانی مثبت را با جایگاه مهار درونی, صفات انگیزشی ذاتی, جامعه گرایی, احساس بهزیستی, مسئولیت, کنترل خویشتن, توانایی تحمل, میل به برداشت و تفسیر خوب و مثبت, پیشرفت از طریق هم رنگی و کارآمدی عقلانی برابر می داند. به نظر می رسد که این ویژگی های بهداشت روانی مثبت مورد توافق اغلب متخصصان بهداشت روانی است (جنسن و برگین, 1988). برگین (1991) به این نتیجه رسیده است که دین گرایی درون زاد با ویژگی های فوق در ارتباط است. به همین دلیل نیز تجربه افراد دارای دین درونی و بیرونی از رویدادهای زندگی متفاوت است. طبیعی است که افراد دارای دین درونی سعی دارند رویدادها را به شکل مثبت تر و به شکل آزمایش های الهی در نظر بگیرند و در نتیجه آنها را فرصتی برای رشد و پیش رفت به شمار آورند. این افراد به دلیل قابلیت هایی که دارند سعی می کنند تا از الگوهای شخصیتی مشابه به سخت کوشی روان شناختی برای مبارزه با بحران های زندگی استفاده کنند. می دانیم که سخت کوشی روان شناختی دارای سه مؤلفه مشارکت, کنترل و مبارزه است. به همین دلیل نیز با توجه به ویژگی های سخت کوشی روان شناختی و صفات مطرح شده فوق در خصوص افراد دارای دین درونی, این افراد توانایی بهتری برای مقابله با فشار روانی و رویدادهای زندگی دارند.
افزون بر این, پژوهش دیگری نشان داده است که افراد دارای دین درون زاد موقعیت آزمایشی را به صورت دینی توصیف می کنند. در حالی که افراد غیر دینی چنین موقعیتی را به شکل غیر دینی توصیف می نمایند (هودا و همکاران, 1990). هم چنین افراد دارای گرایش بالای دینی, خشنودی بیشتری از زندگی دارند, شادمانی بیشتری دارند و در مواجهه با رویدادهای رنج زای زندگی پی آمدهای روانی ـ اجتماعی منفی کمتری را نشان می دهند (الیسون, 1991).
گارتنر و همکاران (1991) در زمینه سلامت روانی و اعتقادات مذهبی شش مقاله را بررسی کرده و دریافتند که در تمام این مطالعات بین اعتقادات دینی و سلامت روانی رابطه مثبتی وجود دارد (به نقل از پهلوانی و همکاران, 1376).
وتیر و همکاران (1985) نشان دادند که 20 تا 60 درصد متغیرهای سلامت روانی افراد بالغ توسط باورهای دینی تبیین می شود (به نقل از نیلمن و پرساد, 1995). در مطالعه دیگری ویلیتز و کریدر (1988) نشان دادند که در یک نمونه 1650 نفری با میانگین سنی 50 سال, نگرش های دینی با سلامت روانی رابطه مثبتی دارند.
چامبربانیند و همکاران (1987) طی مطالعه ای به این نتیجه رسیدند که بین دین دار بودن, معنی داری زندگی و سلامت روانی ارتباط معنی داری وجود دارد (به نقل از پین و همکاران, 1992).
در یک مطالعه که در آن 836 بزرگ سال با میانگین 4/73 سال شرکت داشتند روشن شد که بین سه شاخص دین دار بودن (فعالیت های مذهبی غیر سازمان یافته, فعالیت های دینی سازمان یافته و دین دار بودن درونی) و روحیه داشتن و دل گرمی به زندگی هم بستگی مثبتی وجود دارد. به ویژه میان دین دار بودن درونی و فعالیت های دینی سازمان یافته با دل گرمی به زندگی هم بستگی مثبتی وجود دارد (کونینگ و همکاران, 1988; به نقل از پین و همکاران, 1992).
نتیجه سایر پژوهش ها نیز حاکی از وجود تأثیر مثبت دین بر سازگاری و بهداشت روانی است. نس و وینتروب (1980); براون, ندیبوس و گری (1990); برگین, ماسترز و ریچاردز (1988); لویس و مارکیدز (1988); ویلیامز, لارسون و هکمان (1991); هانس برگر (1985); هاندل, بلاکرـ لوپز و مورگن (1989); کامستاک و پارتریگ (1972); پولوما و پن دلتون (1991) تأثیر مثبت دین بر سلامت روانی, کاهش علایم بیماری, کاهش ناراحتی و آشفتگی را گزارش داده و از وجود یک رابطه مثبت بین دین و بهداشت روانی حمایت کردند.
در مجموع احتمالاً تأثیر مثبت دین بر بهداشت روانی به دلایل زیر است:
1. دین می تواند موجب ایجاد معنی شود. بنابراین, دین به زیستن و مردن انسان معنی می بخشد (اسپیلکا, شارر و کیرک پاتریک, 1985). آنها 36 مطالعه تجربی در مورد مرگ و درگیری دینی را مرور کردند و نتیجه گرفتند که ایمان قوی تر یا معتقد بودن به زندگی پس از مرگ با ترس کمتر از مرگ هم بستگی دارد. هم چنین افرادی که نمره بالاتری در شاخص دین دار بودن درونی داشتند, ترس کمتری را از مرگ گزارش کردند.
2. دینی موجب امیدواری می شود و خوش بینی افراد را افزایش می دهد (شی یر و کارور, 1987; سلیگمن, 1991).
3. دین به افراد متدین نوعی احساس کنترل و کارآمدی می بخشد که ریشه خدایی دارد و می تواند کاهش یافتگی کنترل شخصی را جبران کند (پارگامنت و همکاران, 1987).
4. دین نوعی سبک زندگی سالم تر برای افراد تجویز می کند که بر سلامت و بهداشت روانی تأثیر مثبت دارد.
5. دین مجموعه ای از هنجارهای اجتماعی مثبت است که اطاعت از آن موجب تأیید, پشتیبانی و پذیرش از سوی دیگران می شود.
6. دین نوعی احساس فراطبیعی به شخص می دهد که بدون تردید تأثیر روان شناختی دارد (برگین و پین, 1993).
رمضانی, نوابی نژاد و بوالهری (1376) پژوهشی با هدف بررسی ارتباط جهت گیری دینی درونی و برونی با سلامت روانی پیروان سه دین زرتشت, مسیح و اسلام انجام دادند. وسیله سنجش مقیاس جهت گیری دینی آلپورت و آزمون SCL-90-R بود. نمونه پژوهش شامل 500 مرد و زن 75 ـ 55ساله زرتشتی, مسیحی و مسلمان بود که با روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی از نواحی پنج گانه, ناحیه مرکزی شهر تهران و از پنج منطقه (مناطق6, 7 و12) به عنوان خوشه های اولیه; و از مناطق فوق واحدهایی از هر منطقه به عنوان خوشه ثانویه و از هر واحد, نمونه مورد نظر انتخاب شدند. داده ها با استفاده از ضریب هم بستگی پیرسون, تحلیل واریانس یک متغیره و دو متغیره و آزمون تعقیبی شفه, تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد که: 1 . بین جهت گیری دینی درونی با سلامت روانی رابطه وجود دارد و هرچه نمره GSL کم می شود, نمره AROS بالا می رود (درونی می شود). بنابراین, هرچه فرد, دین داری درونی شده ای داشته باشد, سالم تر است. 2 . بین جهت گیری دینی برونی و سلامت روانی رابطه وجود دارد و هر چه نمره AROS کم می شود (برونی), نمره GSL بالا می رود. آنها نتیجه گرفتند که کسانی که دین را در جهت رفع نیازهای اجتماعی خود می خواهند و به اصل آن توجه ندارند, از سلامت روانی برخوردار نیستند.
جلیلوند (1380) پژوهشی با هدف بررسی رابطه سلامت روانی و پای بندی به تقیدات دینی (نماز) بر روی 948 دانشجوی پزشکی (447 نفر پسر) و (482 نفر دختر) با استفاده از پرسش نامه GHQ و پرسش نامه 28سؤالی سنجش میزان پای بندی عملی به تقییدات دینی (نماز) انجام داد. تحلیل داده ها با استفاده از ضریب هم بستگی اسپیرمن انجام گرفت. نتایج نشان داد که بین سلامت روانی و نماز رابطه وجود دارد.
2 . دین و مقابله با فشار روانی
رویداد فشارزای روانی یک رویداد منفرد یا مجموعه ای از رویدادها یا شرایط زندگی است که انسان در مقابل آنها نیاز به سازگاری دارد. پاسخ انسان به فشار روانی تحت تأثیر برداشت از رویداد فشارزای روانی قرار می گیرد. فشار روانی شبکه ای از محرک, برداشت ها و واکنش هایی است که مستلزم این است که انسان از منابع سازش خود استفاده کند تا بتواند با این خواسته های درونی و بیرونی انطباق یابد (مونات و لازاروس, 1985). به نظر می رسد که افراد متدین و غیرمتدین میزان فشار روانی مشابهی را تجربه می کنند (شافر و کینگ, 1990). ولی افراد متدین بهتر می توانند با رویدادهای منفی زندگی و عوامل فشارزای روانی مقابله کنند. باورهای مذهبی مانند یک (سپر) در برابر استرس های زندگی عمل می کنند و از این طریق به راهبردهای مقابله ای فرد کمک می کنند. فرد متدین در بحران ها به عبادت و ستایش خدا می پردازد و برای رهایی, تقویت شدن, دریافت یک شفای مقدس2 و هم چنین برای دریافت کمک به مؤسسات دینی مراجعه می کند (پارک, کوهن و هرب, 1990). پژوهش پارک و همکاران (1990) نیز از تأثیر مثبت دین درونی در سازگاری با رویدادهای استرس زای زندگی حمایت می کند.
مکین توش (1992) نقش دین را در سازگاری افراد با یک رویداد منفی زندگی بررسی کرد. او با 124 پدر و مادری که کودک خود را به علت سندرم مرگ ناگهانی از دست داده بودند مصاحبه کرده و دریافت که متدین بودن با یافتن معنی در مرگ ارتباط مثبتی دارند. به علاوه متدین بودن با افزایش سلامت روانی و کاهش ناراحتی در بین والدین طی 18 ماه پس از مرگ کودکانشان, ارتباط داشت.
دین در تمامی عواملی که می توانند نقش مؤثری در استرس داشته باشند از قبیل ارزیابی موقعیت, ارزیابی شناختی خود فرد, فعالیت های مقابله, منابع حمایتی و نقش کاهش دهنده فشار روانی را ایفا می کند.
به اعتقاد پارگامنت (1990) دین نقش مهمی در رویارویی با استرس های زندگی دارد و می تواند اثر بحران های شدید زندگی را تعدیل کند. از نظر وی افراد متدین در هنگام ارزش یابی نوع اول (آیا این رویداد به صورت بالقوه خطرناک است؟) و ارزش یابی نوع دوم (آیا من می توانم با این رویداد مقابله کنم؟) برای مقابله با فشار روانی به خوبی از دین استفاده می کنند, زیرا واکنش آنها به فشار روانی تحت تأثیر عواملی مانند حمایت اجتماعی, سخت کوشی شخصی, سبک مشکل گشایی و مانند آن قرار می گیرد, که در افراد متدین موجب کاهش فشار روانی می گردد. پس مهم ترین تأثیر دین برای مقابله با فشار روانی به خاطر نقشی است که در فرآیند ارزش یابی فشار روانی دارد. هم چنین دین از طریق عوامل تعدیل کننده پاسخ به فشار روانی که در بالا بیان گردیده, در سبک مقابله با فشار روانی تأثیر می گذارد. افزون بر این, اعتقادهای شناختی افراد متدین به آنان در مقابله با فشار روانی کمک می کند. اعتقادهایی مانند این که خداوند بر حق است, خداوند مهربان است, خداوند انسان را از بدبختی نجات می دهد. هم چنین افراد متدین از طریق نیایش, آداب و مناسک دینی می توانند تجدید قوای روان شناختی کنند.افزون بر این نیایش ها, صداقت و راز و نیاز حقیقی با خداوند باعث ایجاد اطمینان و آرامش در افراد می گردد. طبیعی است که پس از انجام چنین مناسکی افراد می توانند بهتر بیندیشند, راه حل های جای گزین بهتری پیدا کنند و همین طور از طریق گریستن بخش زیادی از فشار روانی خود را تخلیه نمایند. هم چنین اعتقاد افراد به این که خداوند انسان را آزاد آفریده است و او را مسئول رفتار خودش قرار داده, موجب می شود تا افراد دارای دین درونی, کنترل بیشتری بر اوضاع و احوال خود داشته باشند. این راهبرد می تواند بر واکنش عاطفی ـ شناختی و رفتاری انسان دارای دین درون زاد در مقابله با فشار روانی تأثیر بگذارد.
ابوالقاسمی (1376) پژوهشی با هدف بررسی نقش گرایش های دینی در اتخاذ شیوه های مقابله با استرس دوره سال خوردگی و نیز مقایسه آن در سال مندان زن و مرد انجام داد. آزمودنی های پژوهش شامل 100 سال مند ساکن تهران بودند که به صورت تصادفی انتخاب گردیدند. ابزارها شامل پرسش نامه مقابله با استرس, چک لیست سنجش نگرش و گرایش های مذهبی (خودساخته) بودند. نتایج نشان داد که بیشتر سال مندان برای تقویت خود جهت حل مشکل, دعا کرده و به خدا توکل می کنند. سال مندانی که گرایش های مذهبی بیشتر و محکم تری دارند, از شیوه های مقابله مناسب تری استفاده می کنند و خیلی راحت تر با مسایل دوره سال مندی کنار می آیند.
صولتی, نجفی و نوری قاسم آبادی (1380) رابطه بین نگرش دینی, مهارت های مقابله و سلامت روانی را در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد بررسی کردند. آنها 200 دانشجو را به صورت تصادفی انتخاب نمودند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش شامل آزمون مقابله دینی (خودساخته), آزمون سلامت عمومی GHQ, آزمون نگرش سنج دین و آزمون پاسخ های مقابله بود. نتایج نشان داد که بین نگرش دینی و سلامت روانی رابطه وجود دارد. افراد با نگرش دینی بیشتر از سلامت روانی بهتری برخوردار بودند. بین نگرش دینی و پاسخ های مقابله رابطه وجود دارد. 65% از افراد در مقابل استرس های شدید از مقابله دینی و 35% از مقابله غیردینی استفاده کرده بودند. بیشترین مقابله دینی مورد استفاده آزمودنی ها توکل و استعانت از خداوند و کمترین آن طلب مغفرت از خداوند بود.
مقابله های دینی و سلامت روانی
شیوه های مقابله, توانایی های شناختی و رفتاری هستند که توسط فرد در معرض استرس به منظور کنترل نیازهای خاص درونی و بیرونی که فشارآور بوده و فراتر از منابع فردی می باشند, به کار گرفته می شوند (هینز و همکاران, 1991). در همین راستا مقابله دینی به عنوان روشی که از منابع دینی مانند دعا, نیایش, توکل و توسل به خداوند و برای مقابله استفاده می کند, تعریف شده است. یافته های اخیر نشان داده اند, از آن جا که این نوع مقابله ها هم به عنوان منبع حمایت عاطفی و هم وسیله ای برای تفسیر مثبت حوادث زندگی هستند و می توانند به کارگیری مقابله های بعدی را تسهیل نمایند, از این رو به کارگیری آنها برای بیشتر افراد مفید است (کارور و همکاران, 1989).
به طور کلی مقابله دینی متکی بر باورها و فعالیت های دینی است و از این طریق در کنترل استرس های هیجانی و ناراحتی های جسمی به افراد کمک می کند. داشتن معنی و هدف در زندگی, احساس تعلق داشتن به منبعی والا, امیدواری به کمک و یاری خداوند در شرایط مشکل زای زندگی, برخورداری از حمایت های اجتماعی, روحانی و همگی از جمله منابعی هستند که افراد متدین با برخورداری از آنها می توانند در مواجهه با حوادث فشارزای زندگی آسیب کمتری را متحمل شوند.
کونینگ و همکاران (1988) دریافتند که افرادی که همیشه از مقابله های دینی استفاده می کردند نسبت به افرادی که کمتر و گاهی از این مقابله ها استفاده می کردند در 9 شاخص از 12 شاخص سلامت روان شناختی, نمرات بالاتری کسب کردند (به نقل از کوئینگ و همکاران, 1992).
پژوهش های دیگری نیز در مورد رابطه بین مقابله های دینی و سلامت روان انجام شده است که بر وجود رابطه ای مثبت بین مقابله های دینی و سلامت روانی صحه گذارده اند (کان وی 86 ـ 1985; کوئینگ, جورج و سیگلر, 1988; کوینگ, سیگلر, میدور و جورج, 1990; سیلبر و رایلی, 1985; کوک و ویمبلی, 1983; به نقل از پارک و همکاران, 1990).
پارک و همکاران (1990) گزارش دادند که تعهدات دینی بر سازگاری والدینی که به تازگی فرزندشان را به علت سرطان یا بیماری های خونی از دست داده اند, اثر می گذارد. باورهای دینی بر ارزیابی اولیه اثر گذارده و از همین طریق نحوه مقابله با این رویدادها را تحت تأثیر قرار می دهند. به این ترتیب, بر اثر دیدگاه های متفاوت دینی, افراد رویدادهای زندگی را به گونه ای متفاوت ارزیابی می کنند. در همین رابطه تیلور (1983; نقل از همان منبع) در مطالعه بر روی بیماران سرطانی گزارش داد که افراد متدین مبتلا به سرطان, بیماری را یک مبارزه یا چالش ارزیابی می کنند در حالی که افراد غیرمتدین سرطان را یک تهدید ارزیابی می کنند. باورهای دینی ارزیابی ثانویه را نیز تحت تأثیر خود قرار می دهند و در نتیجه بر ادراک فرد و استفاده از فرصت های مقابله ای3 وی نیز تأثیر دارند.
پهلوانی, دولتشاهی و واعظی (1376) رابطه بین به کارگیری مقابله های دینی و سلامت روانی را بررسی کردند. آنها پرسش نامه سلامت عمومی و پرسش نامه مقابله دینی را بر روی 30 دانشجوی دانشگاه علوم پزشکی ایران (15 زن و 15 مرد) اجرا کردند. نتایج نشان داد که رابطه معنی دار منفی بین به کارگیری مقابله های دینی و سلامت روانی وجود دارد; یعنی افرادی که از مقابله های دینی بیشتر استفاده می کنند از سلامت روانی بهتری برخوردارند و افرادی که از این نوع مقابله ها کمتر استفاده می کنند, سلامت روانی پایین تری دارند.
عظیمی, لولتی و ضرغامی (1380) رابطه بین مقابله دینی و اضطراب را بررسی کردند. نمونه های پژوهش شامل 316 دانشجو بودند که به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسش نامه اضطراب حالت ـ صفت اشپیل برگر و پرسش نامه مقابله دینی بود. نتایج نشان داد که بین اضطراب حالت ـ صفت و مقابله دینی هم بستگی معکوس و معنی دار وجود دارد. میانگین نمرات اضطراب حالت صفت به طور معنی داری در افرادی که مقابله دینی ضعیف داشتند بالاتر بود.
ییوسفی (1380) پژوهشی با هدف بررسی رابطه نگرش دینی و به کارگیری رفتارهای مقابله ای دینی با سلامت روانی در خانواده بیماران بستری در بخش فوریتی بیمارستان انجام داد. ابزار پژوهش شامل مقیاس اضطراب SCL-90, پرسش نامه رفتارهای مقابله ای و پرسش نامه نگرش دینی بود. نتایج نشان داد که 3/73% افراد رفتارهای مقابله ای دینی را همیشه در مواجه شدن با استرس به کار می برند. میانگین سطح اضطراب و شدت اضطراب در افرادی که از رفتارهای مقابله ای دینی استفاده می کردند در مقایسه با سایر رفتارها به صورت معنی داری کاهش داشت. بین شدت اضطراب با نگرش دینی ارتباط منفی معنی دار وجود داشت. بین میزان نگرش با رفتارهای مقابله ای دینی رابطه مثبت معنی دار نشان داد.
4 . دیدگاه افراد متدین در مورد جهان
اعتقادات و اعمال دینی, نیاز انسان در جهان هستی است. نیاز به فهمیدن مبدأ وجود, نیاز به فهمیدن هدف زندگی و نقش انسان در زندگی, نحوه ارتباط انسان با دیگران و پاسخ انسان به جهان هستی از جمله این نیازهای دینی است. این نیاز بشر در تمام دوران ها و در تمام جوامع مطرح بوده است (ساچمن و ماتیوز, 1988).
شاید بهترین توصیه برای بررسی دیدگاه افراد متدین در مورد جهان توجه به علوم باطنی و ادیان شرق باشد, زیرا طبیعی است که دیدگاه افراد متدین و غیرمتدین و ضد دین در مورد جهان متفاوت است. افراد بسیار متدین, افراد دیگر را بر حسب سه معیار مورد ارزش یابی قرار می دهند که عبارتند از: 1 . اهمیتی که به نوشته های دینی می دهند; 2 .اهمیتی که به رهبران دینی می دهند ;و 3 . اهمیتی که به اولویت دین فردی می دهند. در حالی که افراد غیرمتدین و ضد دین در هنگام ارزیابی دیگران دارای چنین معیارهایی نیستند (ورتینگتون, 1988).
هم چنین برداشت های افراد متدین از پدیده های جهان و روابط اجتماعی, تحت تأثیر ساختار ارزشی آنان قرار می گیرد. به اعتقاد ورتینگتون (1988) افراد متدین از طرح واره دینی تر, یعنی ساختارهای شناختی (دینی گونه) برای ادراک جهان استفاده می کنند. ولی این موضوع برای افراد غیرمتدین و ضد دین مصداق ندارد.
انتظارها و ارجحیت های مربوط به مذهب در مشاوره و روان درمانی
به اعتقاد ورتینگتون (1991) افراد بسیار متدین درمان گرانی را ترجیح می دهند که ارزش های دینی مطابق با خودشان داشته باشند. ولی برای افراد متدین متوسط یا غیرمتدین چنین امری مصداق ندارد. خلاصه این که افراد بسیار متدین, روان درمان گران دینی را ترجیح می دهند و از مشاوره دینی استقبال می کنند. این افراد, درمان گران متدین را حتی اگر از لحاظ تخصص پایین تر باشند ترجیح می دهند, ولی علی رغم ترجیح دادن درمان گران متدین, نمی خواهند که فرآیند روان درمانی و مشاوره, به طور کلی بر دین مبتنی باشد. هنگامی که مشاوران و روان شناسان شروع به ابراز عقاید و ارزش های دینی خودشان برای این افراد می کنند, رازگشایی آنها نیز از لحاظ انتظارها و رفتار مراجع در مورد فرآیند روان درمانی و بازده آن تحت تأثیر قرار می گیرد. چنان چه عقاید و ارزش های دینی روان شناس و مراجع کاملاً مشابه باشد, خود فاش سازی روان شناس می تواند موجب تسهیل درمان شود, البته به شرط آن که تأکید عمده بر دین نباشد. ولی چنان چه عقاید دینی روان شناس و مراجع متفاوت باشد, یا این که مراجع از افشا کردن خود در یک موقعیت حرفه ای بیمناک باشد, یا در مورد افراد متدین یا مشاوره دینی کلیشه های منفی قوی داشته باشد و یا در جلسات درمانی بر دین تأکید بیش از حد شود می تواند در فرآیند روان درمانی و بازده آن اختلال ایجاد کند (ورتینگتون و همکاران, 1996).
برخی از پژوهش گران پیشنهاد کرده اند که درمان گران و مشاورانی که خود متدین هستند, بهتر از سایر درمان گران می توانند با مراجعان و بیماران متدین رابطه برقرار کنند و احساس همدلی بیشتری از خود نشان دهند (برگین و جنسن, 1990).
5 . چگونگی پاسخ افراد متدین به مداخله های مشاوره ای و روان درمانی
به طور کلی, به نظر می رسد که در روان درمانی و مشاوره موفق, مراجعان تمایل دارند که ارزش های درمان گر خود, به ویژه ارزش های سلامت روانی و شخصی را بپذیرند (کلی و استروپ, 1992). هرچند که به نظر می رسد میزان پذیرش ارزش های درمان گر به وسیله مراجع تحت تأثیر میزان شباهت بین نظام ارزشی درمان گر قرار می گیرد (کلی و استروپ, 1992; ورتینگتون, b1991). به همین دلیل, در رویکرد روان شناختی نسبت به دین در روان شناسی ژرفای خویشتن, اعتقاد بر این است که مفاهیم سنتی از خدا برای بسیاری از کسانی که هرگز احساس دینی قوی را تجربه نکرده اند, قابل درک نیست. این افراد نیازمند طریقه ای در دین هستند که بتوانند نمودهای واقعی آن را در درون خودشان بشناسند. گسترش دهندگان معاصر روان شناسی ژرفا مانند کوربیت (1996) از طریق رویکرد روان شناختی نسبت به دین به افراد کمک می کنند تا بتوانند ضمن حل مشکلات مربوط به آسیب شناسی روانی در زندگی روزمره نیز از دین بهره جویند (به نقل از خدارحیمی و جعفری, 1378).
6 . فنون دینی مورد استفاده در روان درمانی
پژوهش ها نشان داده است که از فنون مختلفی در فرآیندهای مشاوره ای و روان درمانی استفاده می شود. گاهی این فنون به شکل منفرد به کار گرفته می شوند, مانند نماز و نیایش, گذشت و بخشایش و مراقبه. گاهی نیز از این فنون به همراه سایر فنون روان درمانی استفاده شود (ورتینگتون و همکاران, 1996). به طوری که پژوهش های تجربی و مطالعه های میدانی, کارآمدی درمانی نماز و نیایش را در افراد متدین به اثبات رسانیده اند (فینی و مالونی, 1985). گذشت و ایثار نیز به عنوان یک مؤلفه درمانی در شرایط بالینی به کار گرفته شده اند (جونز و همکاران, 1992). از این روش در موارد درمان های انفرادی, خانوادگی و زناشویی استفاده شده است.
به طور کلی, در ارتباط با به کارگیری این روش در فرآیندهای روان درمانی نتایج زیر به دست آمده است:
الف) پژوهش های مختلف نشان داده اند که گذشت و بخشش فواید بسیار دارد (مک کولاف و ورتینگتون, 1994; اینرایت و همکاران, 1994; هوانگ, 1990; هبل و اینرایت 1993).
ب) مشاوران و روان درمان گران مطالعات موردی و مقاله های نظری در مورد تأثیر این موضوع نگاشته اند.
ج) مطالعات مختلفی گزارش داده اند که روان شناسان از مذهب در درمان های انفرادی, زناشویی و خانوادگی استفاده می کنند (دی بلاسیو, 1992, 1993; دی بلاسیو و پراکتور, 1993).
د) بدون تردید ایثار و گذشت در تقویت روابط بین فرد و بهداشت روانی مثبت نقش دارد و در این مورد شواهد روان شناختی, اجتماعی و بالینی زیادی وجود دارد (باسیت و همکاران, 1990; واینر و همکاران, 1991).
در مورد نقش مراقبه در فرآیندهای روان درمانی نیز در طی دهه های 1960 و 1970 مطالعاتی انجام شده است. این مطالعات بیشتر در مورد کارآمدی مراقبه مبتنی بر آئین های هندو و بودا در درمان اختلالات روان شناختی بوده اند (اسمیت, 1975). امروزه از این روش همراه با سایر فنون روان درمانی استفاده می شود و کارآیی مطلوبی نیز دارد (گرینبرگ, 1990; کارلسون و همکاران, 1988; الکساندر و همکاران, 1989; به نقل از خدارحیمی و جعفری, 1378).
تأثیرات درمان کننده سوگواری روحانی بررسی شده است. این روش اغلب در سیاه پوستان آمریکایی وجود دارد. براساس این روش, فرد داغ دیده به مدت 7روز از سایر بستگان منزوی می شود و به نیایش و روزه می پردازد.



لیست کل یادداشت های این وبلاگ